بگو هستی2
پنج شنبه 17 آذر 1390برچسب:, :: 10:30 ::  نويسنده : نیما تهی

بازسازی یک عمر خاطره

 

چه دوستش داشته باشید و چه از آن متنفر باشید، نمی توان حضور لارا کرافت (Lara Croft) را در بازی های کامپیوتری نادیده بگیرید. شخصیتی که سال ها در نسخه های متفاوت سری بازی های Tomb Raider حضور داشته است. عدم موفقیت نسخه های جدید این عنوان محبوب، باعث شد تا استودیوی بازیسازی Crystal Dynamics به فکر بازسازی این سری از بازی ها بیفتد. بازی هایی که نیاز به یک تغییر اساسی داشتند تا دوباره به روزهای شکوه گذشته بازگردند. لارا کرافت شخصیتی قوی، مستقل و باهوش دارد. Crystal Dynamics تا این لحظه موفق شده که این سری از بازی ها را با عرضه سه گانه و نسخه های دیگر زنده نگه دارد.

    

اما به تازگی به این نتیجه رسیده که این سری از بازی ها به ویژه شخصیت اصلی آن در طول زمان اصلاً کامل نشده بودند و لارا کرافت اکنون به یک ایده توخالی تبدیل شده است. زمانی که صنعت بازیسازی در حال پیشرفت و تکامل است و تجربه های جدیدی را به همراه می آورد، این استودیو فهمید که در یک جنگ صلیبی قرار گرفته است. آن ها تصمیم گرفتند که سری بازی های Tomb Raider را از نو بازسازی کنند و داستانی جدید را برای آن خلق کنند. تیموتی لانگو (Timothy Longo) کارگردان این سری از بازی ها به این موضوع اشاره می کند که شخصیت های ممتاز، چه قهرمان باشند و چه نباشند، برای یک زمان بخصوص طراحی شده اند. این موضوع زمانی به چشم می آید که شما یک سری بازی را پیش رو داشته باشید.

 

   

برای نقد و بررسی بازی و دیدن تصاویری از بازی به ادامه مطلب مراجعه کنید...

بازی ها باید در زمان، تکامل پیدا کنند. اگر این کار صورت نگیرد، شما شکست می خورید. CD روی این موضوع تأکید دارد که آن ها کاری بزرگ انجام می دهند که بسیار متفاوت است. این استودیو فهمید که برای دوباره سازی این بازی، نیاز دارد که یک لارا کرافت جوان تر را به نمایش بگذارد. شخصیتی که به کلی با طرح اولیه ای که همه بازیکنان آن را می شناختند، متفاوت باشد. شاید این موضوع خیلی از بازیکنان را ناراحت کند، چرا که آن ها این شخصیت را به همان شکل قدیمی دوست داشتند، اما اینبار Crystal Dynamics دست به ریسک بزرگی زده و شخصیتی جوان تر خلق کرده که بازیکنان برای آن اهمیت بیشتری قائل باشند.

لانگو در صحبت هایش به این موضوع اشاره می کند که این بازی یک داستان Survival دارد که کاملاً منحصر به فرد و جدید است. هدف ما این است که همه بازیکنان با شخصیت اصلی ارتباط برقرار کنند و برای همه باورپذیر باشد. اینبار شخصیت جدید جذابیت های ظاهری آنچنانی ای ندارد، اما شخصیتی به وجود آمده که شاید خیلی ها تصور آن را هم نمی کردند. Crystal Dynamics برای اینکه این شخصیت را خلق کند، باید لارای قبلی را از بین می برد. همان طور که گفته شد، شخصیت جدید، فردی باهوش، قوی و زیبا است که حتی برای زنان هم باورپذیر است. شخصیت جدید دیگر شکست ناپذیر نیست و یک انسان معمولی است. خون ریزی می کند، بدنش کبود می شود، از ترس یا از ضعف می لرزد و حتی گریه می کند. اما به طرز شگفت انگیزی رو به جلو حرکت می کند و انگیزه زیادی دارد. عشوه و لبخند او با درد و ترس عوض شده و این ها چیزهایی هستند که برای تغییر این شخصیت لازم بودند.



چهره جدید

طراحی جدید لارا کرافت کار بسیار سختی بود، چرا که اصل این بازی ها به این موضوع بستگی داشت. زمانی که یک شخصیت معروف را جلوی خود داشته باشید که همه او را می شناسند و سال ها او را با این چهره دیده اند، ایجاد تغییرات در او بسیار سخت می شود. اولین موضوع، این است که تغییرات چهره او باید با دقت صورت می گرفت. بزرگترین چالش Crystal Dynamics پیدا کردن مدلی بود که هم جدید باشد، هم به نمونه گذشته شبیه باشد، هم آسیب پذیر و قوی باشد و هم باهوش و زیبا باشد. برایان هورتون (Brian Horton) که کارگردان ارشد این استودیو است در اینباره می گوید: "برای من، طراحی هر شخصیت با اینکه او چه کسی است و چه انگیزه هایی دارد، شروع می شود. پس از اینکه سرگذشت او را خواندیم، هدف ما این شد که او را بسیار باورپذیر کنیم.

ما می خواستیم دختری خلق کنیم که هنوز آشنا باشد، اما بازیکنان بخواهند خصوصیت های ویژه او را پیدا کنند. نوع نگاه کردن او و چیزی هایی از این دسته باعث می شود که شما برای شخصیت جدید اهمیت قائل شوید. این اولین هدفی است که ما دنبال می کنیم. کار را با کشیدن طرح های اولیه شروع کردیم. طراح ها شروع به کشیدن شخصیت های جدید کردند و المان های تازه ای به آن اضافه کردند که او را به شخصیت جدیدی تبدیل می کرد. تغییرات در ظاهر فیزیکی او، یکی از موارد مد نظر ما بود. سعی کردیم لب ها، چشم ها، بینی و گوش هایش را به شکلی طراحی کنیم که ارتباط بسیار خوبی با هم برقرار کنند. تمام این قسمت ها باعث شدند تا ما چهره جدیدی را در اختیار داشته باشیم. این موضوع که شخصیت جدید باید باورپذیر و ساده باشد هم یکی دیگر از قسمت هایی بود که برای طراحی آن باید در نظر گرفته می شد."

آقای هورتون در صحبت هایش گفت: "به طور معمول در فیزیک شخصیت لارا کرافت اغراق زیادی صورت گرفته بود. اما می خواستیم او را به دنیای واقعی برگردانیم و او را تا جایی که می شد خاکی کنیم. برای همین، تصمیم گرفتیم طراحی لباس های او هم معمولی باشد. لباس هایی که به طور معمول همه از آن ها استفاده می کنند و چیزهای عجیبی نیستند." شاید خیلی ها بگویند که این تغییرات باعث شده که شخصیت بازی دیگر جذابیت نداشته باشد، اما هورتون در اینباره جواب خوبی داشت. او گفت: "قرار نیست با جذابیت، بازی کرد. جذابیت بیش از حد، تأثیری در بازی نخواهد داشت و این موضوع فقط برای برخی از بازیکنان اهمیت دارد. شخصیت بازی در حد معقولی زیبا است و این موضوع جذابیتی به اندازه و طبیعی به او داده است." زمانی که قرار است داستان یک لارای جدید را به دنیا معرفی کند، همه دنیا منتظر هستند که ببینند استودیوی Crystal Dynamics چه کاری می کند. چشم ها به روی این استودیو متمرکز شده تا ببینند نسخه جدید این شخصیت می تواند همانند مدل قبلی به محبوبیت برسد یا خیر؟



سرگردان در ناکجا آباد!


صدای چیزی سنگین که در آب کشیده می شود و همه جا را خیس کرده و صدای چک چک قطرات آب، چیزهایی هستند که مانند سوزن در بدن او فرو می روند. در تاریکی مطلق، تنها نور باریکی که از اتاقی به بیرون راه پیدا کرده، دیده می شود. در این لحظه، لارا خودش را در دنیایی می بیند که بسیار خشن است. او غرق در این افکار است که ناگهان صدای کشیده شدن طنابی شنیده می شود. ترس وجود او را فرا می گیرد و به یکباره متوجه می شود که در یک غار بسیار تاریک قرار دارد، اما او زندانی شده و به صورت برعکس از سقف غار آویزان است. لارا هیچ ابزاری در اختیار ندارد و نمی تواند خودش را آزاد کند. در کنارش فرد دیگری به همان صورت قرار دارد، اما او مرده است.

اینجاست که ترس او را در خودش غرق می کند. او با کمک بازیکن شروع به حرکت کردن می کند و موفق می شود کمی خودش را به عقب و جلو ببرد. او می گوید: "من نمی توانم اینطوری بمیرم." در این لحظه لارا به شدت عصبی شده بود. او برای آزاد شدن از این وضعیت، تمام تلاش خود را می کند تا اینکه سرانجام موفق می شود و محکم به زمین برخورد می کند. دنیای Tomb Raider اینبار بسیار فیزیکی شده و لارا باید از هر چیزی که به دستش می رسد، استفاده کند. لارا می داند که به وسیله قسمتی از لباسش، طناب و یک تکه چوب می تواند یک مشعل درست کند. دوربین بازی آرام حرکت می کند و قصد دارد اتفاقی که می خواهد رخ بدهد را به نمایش دربیاورد. دوربین همین طور حرکت می کند و سپس لارا را نشان می دهد که قلبش به شدت می تپد.

آثار زخم روی دست و بازوهای او مشخص می شوند. در این نما، برای اولین بار بود که لارا بدون سلاح های همیشگی اش به نمایش درمی آمد. لارا ایستاده، به محیطی که در آن قرار دارد، نگاه می کند و می گوید: "اینجا کجاست؟" با ترس به جلو حرکت می کند و بازیکن او را به قسمت های مختلف غار می برد، شاید چیز به درد بخوری پیدا شود. همین جستجوها ما را به اتاق برزگی برد که شمع در آن روشن بود. در این اتاق، یک جسد انسان قرار داشت که از سقف آویزان شده بود و مشخص بود که تازه است. این جسد تنها چیز جدیدی بود که در این اتاق پر از اسکلت وجود داشت. در این لحظه لارا به خود گفت: "خدایا، نه! آن ها با تو چه کار کرده اند؟" صدای پایی که از دور شنیده می شود، به لارا هشدار می دهد که کسی در حال نزدیک شدن است.

تنها راه خروج از اینجا همان راهی است که از آن وارد شده بود و اکنون فرد دیگری در آن حرکت می کند. لارا سریع مشعل را خاموش می کند. پس از مدتی که فکر می کند همه چیز آرام شده و خطری او را تهدید نمی کند، مشعل را روشن می کند و روبرویش پای مردی را می بیند. مرد او را از پشت می گیرد و زمانی که بازیکن سعی می کند لارا را از دست آن مرد نجات دهد، صدای مرموزی می گوید: "بسه، بسه دیگه! آرام باش. کمک، کمک. من آمده ام به تو کمک کنم!" این هم قسمتی از گیم پلی بازی بود که حتماً تصاویر منتشر شده از آن را دیده اید. مسلماً گیم پلی جالبی برای این عنوان طراحی شده که به نظر من تجربه جدیدی در سری بازی های Tomb Raider به وجود آورده است. به هر حال به عنوان یکی از طرفدران این سری از بازی ها، امیدوارم که با یک نسخه خوب روبرو باشیم تا دوباره نام این سری از بازی ها را بر سر زبان ها بیندازد.



 

پنج شنبه 17 آذر 1390برچسب:, :: 10:28 ::  نويسنده : نیما تهی
[تصویر: a1umd1l4wqd56uq3jr5.jpg]
  • ناشر: THQ
  • سازنده: Volition Inc.
  • سبک: Action Adventure
  • پلتفورم ها: PC | PS3 | X360
  • تاریخ انتشار: November 15, 2011
     


پول، خون و آزادی سه کلمه ای که اگر با یکدیگر ترکیب شوند می توانند اساس یک جامعه را بر هم زنند و بی نظمی به پا کنند، به طوری که هر بار که پا از در خانه بیرون می گذارید شاهد کشت و کشتار مردم و شهوت رانی های دسته ای از ساکنان یک جامعه باشید. این قائده اساس تمامی نسخه های سری بازی Saints Row و همچنین نسخه سوم این عنوان با نام The Third، ساخته استدیو Volition Inc. می باشد که اخیراً وارد بازار بازی های های ویدیویی شده. SR عنوانیست که در هر نسخه خود جنگ میان تبهکاران خیابانی را در قالب یک محیط Open-World به نمایش گذاشته و آزادی عمل هایی را در اختیار مخاطبین قرار داده است که شاید آرزوی هر یک از ما باشد؛ بی شک زمانی که هر کدام از ما در رویاهای خود پا به دنیای خلافکاران و تبهکاران می گذاریم، این خواسته ها را نیز در ذهنمان پرورش می دهیم!

 

[تصویر: 8nvfigtys3oi7k7yfh04.jpg]


اتحاد فرشتگان زمینی

در نسخه دوم اگر به یاد داشته باشید تمامی رقبای خود در شهر Stillwater را از بین بردید و مجدداً بر دنیای تبهکاران سلطه گری کردید، حال در SR: TT با وارد شدن در دنیای رسانه و تبلیغات و شناخته شدن به عنوان اسپانسر برخی از نوشیدنی ها و کالاهای بازار، به عنوان افراد محبوب جامعه قلمداد می شوید، ولی همه چیز بر وفق مراد فرشتگان خیابان سوم نیست، در یکی از حملات به یک بانک و به صدا درآمدن یک آژیر توسط افراد خودی همه چیز خراب می شود. مدتی بعد گروه تبهکار Syndicate که رقیب Saintsها می باشند به آن ها پیشنهاد زنده ماندن در قبال گرفتن دو-سوم از در آمد آنها از طریق تبلیغات را می دهد ولی قدیسان بر شرف خود پایدار مانده و تن به این خواری نمی دهند. اینجاست که باز جنگ های خیابانی بین فرشتگان خیابان سوم و Syndicateها شعله ور می شود و باید دوباره سلطنت را بوسیله اتحاد برادران خود بدست بگیرید.

اگر دقت داشته باشید در هر نسخه از سری SR شاهد داستان های کلیشه ای می باشیم و از این رو کمی خستگی و یکنواختی در مخاطب بوجود می آید. با این حال SR: TT از نظر کیفیتی در خط داستانی اش پیشرفت هایی را داشته که قابل تحسین می باشند.

گرافیک بازی نسبت به نسخه قبل تغییرات بسیاری نکرده ولی موتور گرافیکی این نسخه نسبت به نسخه دوم بسیار سبک تر می باشد و سنگینی قبل را دارا نمی باشد. یکی از نقاط قوت نسخه TT وجود جلوه های بصری و طراحی خوب محیط هاست که در نوع خود خوب و جالب طراحی شده اند. البته موتور گرافیکی Saints Row خالی از عیب نیست. اولین و عذاب آورترین مشکل گرافیکی بازی، وجود باگ های متعددی هستند که مخاطب را در حین انجام بازی آزار می دهند، برای مثال وقتی به دشمنان از فواصل دور شلیک می کنید غیب می شوند و یا گاهی قسمتی از وسیله نقلیه شما در دیوار گیر می کند و مانع از حرکت شما می شود. طراحی چهره ها نیز همانند نسخه قبل می باشد و در این قسمت نیز پیشرفتی نمی بینیم. نورپردازی ها و جزئیات به نمایش در آمده از شهر ها و وسایل نقلیه را می توان یکی از نقاط قوت بخش گرافیکی بازی نام برد.

 

[تصویر: 0r9etbufcd5k34b0gauq.jpg]


از دیگر نکات مثبت TT می توان به سیستم تخریب پذیری اتومبیل ها اشاره کرد که با برخورد به دیوارها یا وسایل نقیله دیگر دچار آسیب دیدگی می شود و آثار له شدن و یا تو رفتگی ها را می توانید مشاهده کنید. با شلیک کردن به دشمنان یا آدم های داخل بازی نیز خون آن ها بر روی در و دیوار ریخته می شود و همچنین زمانی که از یک فاصله سقوط می کنید یا به دیوار کوبیده می شوید خونتان بر روی دیوار و یا زمین پاشیده می شود!

از دیگر باگ های موجود در بازی می توان به نحوه پیاده شدن شخصیت بازی اشاره کرد؛ اگر با سرعت متعادلی در حال حرکت باشید و دکمه خروج را بزنید، شخصیت به راحتی از اتومبیل در حال حرکت خارج می شود! نکته بسیار جالب دیگر در بخش گرافیک این بازی هنگام بارش باران است که فقط قادر به دیدن باران هستید ولی اثرات آن را بر روی محیط احساس نمی کنید! همچنین وقتی وارد آب می شوید آثار خیس شدن بر روی بدن شما مشاهده نمی شود؛ البته این گفته ها در حین انجام بازیست و در صحنه های سینماتیک بازی این ضعف ها پوشانده شده اند! یکی دیگر از قوت های بخش گرافیکی SR: TT وجود Motion Blur در حین رانندگیست. همچنین هنگام هدف گیری وضوح تصویر یا همان میدان دید نسبت به محیط اطراف تغییر پیدا می کند.

انفجارها نیز از کیفیت مطلوبی برخوردار هستند و می توانید اتوموبیل های سوخته را تا مدتی در صحنه مشاهده کنید، بر عکس برخی از عنوان های امروزی که پس از به آتش کشیدن وسایل نقلیه، آن ها محو می شوند. در کل گرافیک Saints Row: The Third نسبت به نسخه دوم بازی تغییرات بسزایی را نداشته است، اگرچه برخی از کم و کاستی ها را پوشانده است ولی از طرف دیگر باگ هایی را در خود جای داده که مخاطب را اذیت می کنند و باعث دلسرد شدنش از ادامه بازی می شود.

قدیسان مرگ آفرین

گیم پلی بازی نیز نسبت به نسخه دوم پیشرفت های خوبی داشته ولی بیشتر شاهد یک گیم پلی غیر واقع گرایانه هستیم که در ادامه به این نکات اشاره می کنیم. همانند نسخه دوم در ابتدای بازی قادر به انتخاب جنسیت شخصیت قابل بازی خواهید بود و می توانید تغییراتی در چهره و وضعیت پوشش و ... ایجاد کنید.

 

[تصویر: phopv2n71o24j4n251q5.jpg]


اگر حالتان از هندلینگ یا نحوه کنترل اتومبیل ها در SR 2 به هم می خورد پیشنهاد می کنم نسخه TT را امتحان کنید زیرا کنترل اتومبیل ها وفق شما مخاطبین است و به راحتی می توانید اتومبیل ها را کنترل کنید، فقط تنها نکته آزار دهنده حین رانندگی دوربین بازیست که بعضی مواقع آزار دهنده می شود. همچنین می توانید با رفتن به مراکز Repair در سطح شهر اتومبیل خود را تعمیر کنید.

سیستم Respect نیز در این نسخه وجود دارد. Respect در واقع همانند XPهایی هستند کی طی مراحل و انجام کارهای روز مره بدست می آورید. همانند قبل با انجام ماموریت ها و برخی از فعالیت های خیابانی نظیر کشتن آدم ها یا سبقت گرفتن از بین اتومبیل ها می توانید بر مقدار Respect خود بیافزاید. هرچه تعداد Respectهای شما بیشتر باشد بی شک احترام شما بیشتر است؛ علاوه بر این با افزایش سطح در این سیستم در تلفن همراهتان و در بخش آپدیت ها می توانید یک سری Skills، Abilities، Health و ... را Unlock کنید و با پول در اختیاری آن ها را خریداری کنید. همچنین می توانید در Gun Shop های موجود در بازی اسلحه های دریافتی را آپدیت کنید و حتی در برخی از اسلحه ها نوع شلیک کردن را نیز تغییر دهید، برای مثال اگر اسلحه SMG خود را تا آخرین Lvl آپدیت کنید می توانید تیرهایی شبیه به بمب های EMP شلیک کنید، البته به شکل فشنگ مانند، یا زمانی که Pistol خود را آپدیت کنید با دو تیر دشمنان را به فواصل یا آسمان پرتاب می کنید!

از دیگر قابلیت های موجود در بازی این است که همانند سایر بازی های Open-World می توانید به لباس فروشی ها رفته و تیپ مد نظرتان را بر روی شخصیت بازی پیاده سازی کنید. می توانید با انجام یک سری Activity که معمولاً شامل ساپورت کردن یک محموله، نجات گروهی از زنان صادراتی، کشتن گروهی از دشمنان و ... می شود به در آمد خود بیافزاید و هر چند مدت یک بار سود حاصل از این کا ها را به حساب بانکی خود واریز کنید. همچنین یکی از قابلیت هایی که تلفن همراهتان در بازی در اختیارتان قرار می دهد، استفاده از Phone Book است که این بخش به شما این اجازه را می دهد تا مکان اتومبیل های سرقتی را بیابید و سوارشان شوید و یا آن ها را به فروش برسانید.

 

[تصویر: g41r92s60zvi64nvvcw4.jpg]


یکی از بخش های اضافه شده در SR: TT استفاده از دشمنان به عنوان Shield است که از این طریق می توانید کاور بگیرید و با دویودن نیز آن ها را به سرعت رو به جلو حرکت دهید. از دیگر قابلیت های گروگان گیری این است که می توانید گروگان های خود را با طرف سایرین پرتاب کنید یا با پرتاب خود آن ها را به دیوار بکوبانید و خونشان را بر روی دیوار پخش کنید. همچنین همراه با پرتاب، قابلیت شلیک کردن به شخص پرتاب شونده را دارا می باشید، نکته بسیار جالب اینجاست که قادر به Melee Kill کردن گروگان خود هستید اما به چه صورت؟ با زدن دکمه مربوطه، شخصیت قابل بازی به روش خون آشام ها گردن گروگان را به دندان گرفته و او را می کشد! سیستم سلامت نیز در این نسخه همانند اکثر بازی های امروزی به صورت مقاومتیست ولی ضعف این سیستم در اینجاست که شخصیت بازی به همین راحتی ها کشته نمی شود و همین امر سبب شده که مراحل را به سادگی هر چه تمام تر پشت سر بگذارید. در بازی نیز تعدادی Boss گنجانده شده که هرکدام دارای قابلیت های خاصی هستند، برای مثال بعضی از آن ها با اسلحه های آتش زا و بعضی دیگر با رگبار به استقبالتان می آیند.

این ها تازه بخشی از تخیلی بودن گیم پلی بازیست ... اگر در فاصله یک متری از هر وسیله نقلیه باشید فرقی ندارد کنار یا روبروی آن وسیله قرار داشته باشید، تنها کافیست دکمه ورود را بزنید، حال شخصیت بازی با یک جهش جفت به داخل اتومبیل یا بر روی موتور سیکلت قرار می گیرد! یا در یکی از مراحل اولیه در یک هواپیما به سر می برید و پس از پرت شدن به بیرون با دشمنان در آسمان ها به جنگ و جدل می پردازید و کارهای دیگری از این دست که به شخصه با انجام آن ها یاد فیلم های هندی افتادم! از دیگر امکانات این نسخه می توان به برخی از اسلحه و یا جت های جنگنده در بازی اشاره کرد که قابلیت های جالبی دارند، مثلاً جت ها دارای اسلحه های آتش زا هستند و یا ارتش های مخصوص دارای اسلحه های لیزیک می باشند، مثل فیلم های جنگ ستارگان.

همچنین SR: TT علاوه بر بخش تک نفره شامل دو بخش Co-Op می باشد که در این بخش می توانید با دوستانتان مراحل را پشت سر بگذارید و لذت ببرید که به دو صورت آنلاین و آفلاین (LAN) قابل بازیست.

 

[تصویر: 3f09jjself7mewuwmtg1.jpg]


موسیقی بازی نیز در حد یک بازی گنگستری خوب است و بیشتر سعی شده از موزیک های رپ گنگستری استفاده شود. همچنین در بازی از سیستم Radio Station نیز استفاده شده، همانند سایر بازی های هم سبک که می توانید موزیک های متفاوت گوش فرا داده و یا اخبار را دنبال کنید. همچنین می توانید خودتان موزیک های مورد علاقه و مد نظرتان را در بازی قرار داده و از آن ها لذت ببرید. سیستم دیالوگ های بین شخصیت های بازی هم بسیار جذاب می باشد؛ به عنوان نمونه در یکی از قسمت های بازی، شخصیت قابل بازی و یکی از دوستانش به نام Pierce در حال گوش دادن به موسیقی هستند که موزیک دوران مدرسشان شروع به پخش شدن می کند و با آن شروع به خواندن کردند و یا موارد مشابه.

بازی Saints Row: The Third شاید به دلیل بازه زمانی که در آن قرار دارد نتوانست آن طور که باید و شاید خود را نشان دهد ولی اگر بازی کم آوردید می توانید این عنوان را تجربه کنید که در کنار همه باگ ها و برخی از تخیلات اضافه شده به بازی، می توان از آن به عنوان یک Saints Row موفق یاد کرد.

 

    امتیازات:
    گیم پلی: 7
    گرافیک: 8
    نوآوری: 7
    صداگذاری: 9
    جذابیت: 8
    امتیاز کل: 7.7
پنج شنبه 17 آذر 1390برچسب:, :: 10:26 ::  نويسنده : نیما تهی

 

[تصویر: dw0zfq8k71dcpu3vlpob.jpg]

  • ناشر: Activision
  • سازنده: Infinity Ward, Sledgehammer Games
  • سبک: First-Person Shooter
  • پلتفورم ها: PS3 | X360 | PC
  • تاریخ انتشار: November 8, 2011
     

تعداد سری بازی هایی که شماره های زیادی از آنها ساخته شده و احتمالاً هم ادامه خواهند داشت آنچنان کم نیست، اما مهمترین بخش این پروسه طولانی این است که بتوان کیفیت یک بازی را طی سال های مختلف حفظ کرد و گیمرها را راضی نگه داشت. مطمئناً یکی از مطرح ترین بازی هایی که چندین سال است در اوج قرار دارد سری Call of Duty می باشد. سری CoD را می توان در 2 دوره زمانی مورد بررسی قرار داد. دوره اول با Call of Duty آغاز شد و استودیوی Infinity Ward با این بازی موفقیت های زیادی کسب کرد و رقبا را کنار زد. در آن سالها اکثر بازی های شوتر نظامی و خصوصاً اول شخص به جنگ جهانی دوم می پرداختند و گیمر ها نیز به این رویه عادت داشتند. اما سال 2007 زمان تولد جنگ های مدرن بود. Call of Duty 4: Modern Warfare عنوانی بود که عادات را به هم زد. عنوانی که تمام استانداردها را تغییر داد و به نوعی سبک اول شخص را رو به جلو برد. داستان CoD 4 با عنوان Modern Warfare 2 ادامه یافت و باز هم همگان از انجام بازی راضی بودند. اما اکنون نوبت به سومین جنگاوری نوین رسیده است.

[تصویر: Call_of_Duty_MW3_04.jpg]

Modern Warfare 3 در E3 امسال و کنفرانس Microsoft به نمایش درآمد و از همان اول با رقبایی سرسخت روبرو بود. Infinity Ward اینبار تنها نبود و با کمک های استودیوی تازه تاسیس Sledgehammer Games اقدام به ساخت بازی نمود. از همام ابتدا دو دسته از طرفداران بوجود آمدند، گروه اول معتقد بودند که IW در اصل نابود شده و تنها نام آن باقی مانده. اما گروه دوم روی کمک های استودیوی جدید حساب می کردند و مانند گذشته امیدوار بودند. یکی از موارد امیدوار کننده در مورد استودیو ثانویه حضور Glen Schofield به عنوان رییس استودیو بود. کسی که سابقه سرپرستی سازندگان عنوان جذاب Dead Space را در کارنامه داشت. حال باید دید که کدام گروه حق داشتند؟ MW3 شکست خورد یا پیروز شد؟

All Warfare is Based on Deception

Soap و Price به خیانت Sheperd پی برده و او را کشتند. اما اینها چه فایده ای دارد؟ حقیقت را تنها همین دو نفر می دانند و هنوز هم Makarov می تازد. Price به کمک Nokolai از افغانستان گریخته و Soap را برای درمان به هندوستان می برد. در همین هنگام روسها به دهکده حمله کرده و افراد کاپیتان Price مشغول دفاع می شوند. اینجاست که یکی از شخصیت های مهم بازی وارد می شود. Price از Nikolai می پرسد که بهترین نیروی او کیست؟ Nikolai هم Yuri را معرفی کرده و برای اثبات انگیزه او در این ماموریت ها می گوید: "Yuri تنها فردیه که میشناسم و از تو هم بیشتر از Makarov متنفره!". شاید این جمله در ابتدا خیلی ساده به نظر برسد و سریع از آن رد شوید، اما همین جمله ریشه ای در اتفاقات این سری دارد که با انجام بازی متوجه آن خواهید شد.

اما همه چیز به Task Force 141 خلاصه نمی شود و نیروهای دلتا (Delta Force) به سرپرستی Sandman مشغول دفاع از نیویورک هستند. شما در این مراحل کنترل Frost را در اختیار می گیرد و اولین ماموریت نیروهای دلتا از بین بردن دکلی است که در سیستم های ماهواره ای ارتش اختلال ایجاد کرده و مانع انجام ماموریت های انهدام شده است. پس از آن نوبت به تغییر مسیر موشک های زیر دریایی روس هاست که اگر شلیک شوند کنترل نیویورک از دست ارتش خارج می شود.

[تصویر: Call_of_Duty_MW3_10.jpg]

ماموریت های این دو گروه به موازات یکدیگر پیش می رود و لوکیشن های گوناگونی را خواهید دید. از آنجا که سازندگان بر شباهت عبارات MW3 و WW3 تاکید داشتند کاملاً مشخص است که آتش جنگ دامن مناطق بسیار زیادی را گرفته و کار از شیطنت های تروریستی گذشته است. در مجموع سازندگان به خوبی در مواقع لازم لوکیشن های خود را تغییر می دهند و شما را در قاره های گوناگون جابجا می کنند. هر سفر یا تغییر تیمی با دلیل انجام می شود و تنها برای پاکسازی نوبتی دشمن نیست.

یکی از مهمترین ویژگی های سری MW که جای دفاع کمی هم ندارد، نوع روایت داستان است. در حقیقت نمی توان این موضوع را که درگیری های روسیه و آمریکا، آن هم در قالب یک گروه روسی که می خواهند ابتدا تمام کشور های اتحاد جماهیر را پس گرفته و سپس دنیا را مال خود کنند، کلیشه ای است را کتمان کرد. اما هنر IW از همان نسخه اول سری MW بروز کرد و نشان داد که چگونه با نوع روایتشان داستانی ساده را پر از پیچ و خم کرده و ساعت ها شما را مجذوب می کنند. شاید بازی های دیگری هم بوده باشند که حمله به ایالات متحده و اروپا را به تصویر کشیده اند، اما به جرات می توان گفت که روایت سری MW به دلیل اینکه هم خوب وارد جزئیات می شود و هم موضوع را به صورت جهانی بیان می کند از دیگران متمایز است. بارها در بازی پیش می آید که مطمئنید یک اتفاق انجام خواهد می گیرد اما همه چیز تغییر می کند و ناگهان با روند جدیدی روبرو خواهید شد. نمونه ای از این اتفاقات نبرد در طوفان شن است.

خاطره جزء جدایی ناپذیر افکار هر انسان است و شخصیت های MW برای همه خاطره انگیزند. شاید بتوان با قاطعیت تمام گفت که حتی اگر شخصیتی خارق العاده توسط نویسندگان خلق شود، در قدم اول نمی تواند با کاپیتان Price رقابت کند. نوع دیالوگها، حرکات، فداکاری ها، نجات جان شما در آخرین لحظه و ... مواردی هستند که احساس نزدیکی بیشتری بین شما و شخصیت های اصلی ایجاد می شود. البته نباید از صداگذاری شخصیت های بازی که در بخش مربوط به خودش در مورد آن صحبت خواهیم کرد گذشت. اما با تمام این موضوعات طراحی شخصیت Yuri که در اکثر مواقع کنترل او را در دست دارید آنقدر عمیق نیست. البته سازندگان سعی داشتند با به نمایش گذاشتن فلش بک هایی، گذشته او را شرح دهند و حتی در مواردی سنت خود را زیر پا گذاشته و او را به حرف آوردند (البته این تکلم تنها در ویدئو های لودینگ انجام می شود و Yuri مثل گذشته در هنگام بازی بی کلام است)، اما حقیقتاً نمی توان او را به اندازه Soap در MW و Roach در MW2 دوست داشت. یکی از مواردی که احساس همدردی ما با شخصیت اصلی را بیشتر می کند، سختی هاییست که برای او پیش می آید. خیلی ها از سوختن Roach و Ghost ناراحت شدند و احساس کردند یک دوست را از دست داده اند، اما شخصیت Yuri آنقدر خشک و خشن است که احساس همدردی با او سخت می شود. اما در کل مشخص است که سرمایه گذاری زیادی روی شخصیت Yuri انجام نشد و تمام هدف نویسندگان مانور بر روی Price و Soap بود.

[تصویر: Call_of_Duty_MW3_11.jpg]

دیالوگ های بازی با هوشمندی خاصی انتخاب شده اند و با اینکه با عنوانی نظامی روبرو هستیم کلمات کلیشه ای و شعار گونه نمی شنویم. نمونه این دیالوگ های هوشمندانه موردی بود که Nokolai به Price گفت و در پاراگراف اولیه بخش داستان به آن اشاره شد. رابطه استاد و شاگردی نیز در برخی دیالوگ های Price و Soap دیده می شود. البته به این بخش باید دیالوگ های طنز گونه را نیز اضافه کرد. مثلاً Price بعد از درمان Soap و اعزام به ماموریت، به او می گوید: "فقط مراقب باش نمیری"، Soap نیز در جواب می گوید: "تو مراقب خودت باش پیرمرد".

داستان بازی که در دوشماره گذشته به سرپرستی Jesse Stern نوشته شده بود، اینبار با سرپرستی Paul Haggis و مشاوره Stern نوشته شده و به لطف نوآوری های Haggis و تجربه Stern در این سری بسیار زیبا روایت می شود. در مجموع Haggis که قدرت نویسندگی خود را در عناوینی همچون Million Dollar Baby (محصول 2004 و به کارگردانی Clint Eastwood) به نمایش گذاشته بود، به خوبی داستان بازی را گسترش داده و جنگ جهانی سوم را خلق کرد.

Breach & Clear

سری CoD هیچگاه نخواسته تا در شبیه سازی واقعیت افراط کرده و بین سبک شبیه سازی و ایجاد هیجان کاذب سرگردان باشد. این مقوله در دوره حال حاضر بیشتر به چشم می آید و با چالش های یک شبیه ساز جنگ روبرو نیستید. ایجاد هیجان و جذب مخاطب بیشتر مهمترین دلیل این کار است، زیرا سبک شبیه ساز هرچقدر هم که خوب باشد باز هم به دلیل چالش هایش نمی تواند در بین گیمر های غیر حرفه ای به محبوب دست یابد، اما CoD هردو گروه را نشانه گرفته و رکورد شکنی هایش هم این موضوع را تصدیق می کنند.

گیم پلی بازی دنباله ای بدون ریسک بر MW2 است. ریسک از آن جهت که سازندگان نخواسته اند با به هم زدن عادات، امکان کم شدن مخاطب را ایجاد کنند؛ چراکه یک فرمول که در گذشته به خوبی جواب داده، احتمالاً باز هم پاسخگو خواهد بود. بازی هنوز هم از همان روش انجام بازی و دیدن صحنه سینمایی و تکرار پی در پی اینها پیروی می کند. شاید برخی ایراد این نوع گیم پلی را کم شدن نقش هوش مصنوعی و Script بودن مراحل بدانند، اما مطمئناً افرادی هستند که از هیجان ایجاد شده در همان اتفاقات Script شده استقبال کنند. البته این بخش امکان تکرار مراحل برای تجربه اتفاقات جدید را کم می کند و تکرار بازی در اکثر مواقع به دلیل تجربه دوباره همان صحنه هاست.

[تصویر: Call_of_Duty_MW3_05.jpg]

مراحلی که توسط Task Force 141 انجام می شوند اکثراً با تعداد افراد کمی بوده و در برخی موارد به مخفی کاری تبدیل می شود. مراحل این گروه بیشتر بر علیه ارتش Makarov بوده و غیر منظم است. بخش های مخفی کاری نیز سعی داشته اند لذت مرحله Pripyat را تکرار کنند که تا حدی موفق بوده اند. مراحل نیروهای Delta در محیط هایی بزرگتر و با امکانات بالاتر انجام می شود، اما از طرفی تعداد دشمنانی که با آنها سر و کار دارید نیز بیشتر است. البته در مرحله ای کوتاه از هر دو گروه خارج شده و باید نقش محافظ رییس جمهور روسیه را ایفا کنید که به دلیل وقوع بخشی از آن در هواپیما از مکانیزم جالبی برای تیر اندازی در حالت عدم تعادل استفاده می کند.

اکثر بخش های بازی را به صورت عادی مشغول تیر اندازی هستید، ولی انجام برخی کارهای جانبی همچون نشستن پشت تیربار هلیکوپتر و تانک، غواصی، کنترل Pradator Drone و کنترل UGV را نیز انجام خواهید داد. نوع کنترل تیراندازی بازی تفاوتی با گذشته ندارد. سرعت حرکت نشانگر اسلحه هم دقیقاً مانند گذشته بوده و مواردی مانند تعداد اسلحه و مهمات جانبی تغییری نداشته اند. البته آنچنان هم نباید انتظار تغییر را در اینچنین مکانیزم های ساده ای داشت. چه کسی استانداردهایی را که همه قبول دارند را تغییر می دهد؟

متاسفانه موردی که باعث می شود بتوان بر علیه بازی جبهه گرفت این است که با وجود تغییر لوکیشن و داستان، بسیاری از کارهایی که انجام می شود را قبلاً با شکل و شمایلی متفاوت در نسخه های قبل انجام داده ایم. البته در این بین مواردی هم هستند که اضافه و یا بروز شده اند. مواردی مانند مرحله غواصی که تغییرات رو به جلوی زیادی نسبت به مرحله مشابه در MW2 دارد، برخی اهداف جدید برای کنترل کننده Pradator Drone و حتی کنترل ماشین جنگی UGV از راه دور، اما با این حال درصد مکانیزم هایی که تکرار شده اند بیشتر از نوآوری های این بخش است. البته سازندگان به خوبی با استفاده از ایجاد هیجان که در آن تخصص دارند، باعث کم شدن قابل ملاحظه خسته کننده بودن این بخش ها شده و گره های داستانی نیز به اشتیاق گیمر برای ادامه بازی کمک می کنند.

صحنه های سینمایی نیز هنوز با قدرت به کار خود ادامه می دهند (!) و در تمامی مراحل دیده می شوند. تعداد این صحنه ها کم و بیش افزایش یافته و بر شدت بزرگنمایی آنها افزوده شده است. نمونه این بزرگنامیی ها تعقیب یک قطار زیر زمینی به وسیله اتومبیل و واژگون کردن آن است.

[تصویر: Call_of_Duty_MW3_03.jpg]

موضوع عدم تغییر مکانیزم ها به دلیل عدم دستکاری و بروزرسانی کدهای نوشته شده در موتور بازی است و از آنجایی که موتور تغییر نداشته است، بخش هایی مانند هوش مصنوعی نیز بدون تغییر مانده اند. البته باید این را قبول کرد که سری CoD هیچ وقت بر روی هوش مصنوعی واقع گرایانه کار نکرده و در عوض با افزایش تعداد دشمنان به هدف خود رسیده است. اما بهتر بود حالا که سازندگان قصد بروز رسانی این بخش را ندارند، حداقل برخی ایرادات عجیب را رفع کنند. شاید بتوان از برخی حمله های رو به جلوی احمقانه دشمن و یاران خودی گذشت، اما گذشتن از سربازی که به جای دیوار، یک متر جلوتر کاور می گیرد و هوا را کاور خود ساخته ممکن نیست! البته یکی از موارد خوبی که هوش مصنوعی را قابل باورتر نموده است، عدم تمرکز تمام دشمنان بر روی شماست. این بار با دشمنان زیادی طرفید و اگر قرار باشد همه آنان فقط شما را زیر نظر داشته باشند، کار سخت می شود و از حقیقت دور می شویم. این مورد با اینکه باعث طبیعی تر شدن این بخش شده است، تا حدی بازی را ساده تر نموده و احتمالاً مجبورتان می کند تا درجه سخت تری را برای بازی کردن امتحان کنید.

Good Job Team

شاید عده ای از گیمرها از کوتاهی سری CoD شکایت کنند و انتظار داشته باشند این هیجانات بیشتر طول بکشد، اما همیشه قبل از تهیه و انجام بازی باید به این مورد توجه داشت که یک بازی را برای چه هدفی می خریم. مطمئناً CoD بدون بخش Multiplayer ناقص است و این بخش ساعت ها شما را سرگرم خواهد نمود. به لطف استفاده از سرورهای اختصاصی در PC انجام این بخش ساده تر شده و حاوی لگ کمتری است. نوع ورود به این بخش بدین صورت است که پس از انتخاب مُد دلخواه، بازی سریعاً به دنبال چند بازیکن دیگر گشته و در سمت چپ تصویر دو نقشه را مشخص می کند که افراد انتخاب شده می توانند به نقشه دلخواه خود رای دهند و اینگونه نقشه هر راند انتخاب می شود. این نوع انتخاب نقشه پس از پایان هر راند دوباره تکرار می شود. شاید برخی این نوع شروع را نپسندند و این کار برایشان وقت گیر باشد. اما مزیت این روش این است که بازی به صورت اتوماتیک کسانی که پینگ نزدیک به هم و مناسبی دارند را در کنار یکدیگر جمع می کند. هرچند که اگر بخواهید می توانید به جای بازیکنان انتخاب شده توسط سیستم، دوستان خود را به بازی Invite کنید؛ البته اگر تمایل داشته باشید به صورت خصوصی با دوستانتان بازی کرده و دیگران توانایی ورود به بازی شما را نداشته باشند، می توانید از Private Match استفاده کنید.

[تصویر: Call_of_Duty_MW3_12.jpg]

اما اگر به هیچ وجه نمی توانید با روش ورود به بازی کنار بیایید، با فعال کردن گزینه Enable Server Browser به دنبال سرور مورد نظر بگردید و با گذاشتن یک سری فیلترها، به سرور دلخواه دست یابید.

طراحی تمام نقشه های بازی هوشمندانه بوده و اگر شخصی در یک محل کمپ کند، از چندین جهت می توان او را مورد هدف قرار داد و این کار یکی از سخت ترین بخش های بازی در این نقشه هاست. این نقشه ها از تنوع لوکیشن خوبی برخوردار هستند و مناطق مختلفی برای انجام بازی در نظر گرفته شده اند.

مدهای زیادی در بازی موجودند که برخی از نظر اهداف به یکدیگر شبیه می باشند. اما برای انجام همه مُدها باید درجه خود را در بازی بالا ببرید و از همان ابتدا تمام مُدها قابل بازی نیستند. مدهای بازی نیز به این شرح می باشند:

  • Capture the Flag: همانطور که از نامش مشخص است، وظیفه شما گرفتن یک پرچم است که با کشتن صاحب آن تصاحب می شود.
     
  • Demolition: شبیه به Search & Destroy بوده و تیم اول وظیفه خنثی کردن بمب را داشته و گروه دوم مسئول دفاع از بمب ها و عدم دادن اجازه به تیم اول است.
     
  • Domination: در این مُد باید مناطق مشخص شده بر روی نقشه را تصاحب کرده و از آنها دفاع کنید.
     
  • Drop Zone: برای اولین بار است که به این سری اضافه شده و باید در مناطق مختلفی که به عنوان Drop Zone مشخص می شوند مانده و پکیج ها را Capture کنید.
     
  • Free for All: در این مُد همه با هم دشمنند و هرکس را دیدید باید بکشید.
     
  • Gun Game: در این مُد به هر بازیکن یک پیستول داده می شود و نوع دشمنی افراد با یکدیگر مانند Free For All است. در این مُد هرچقدر بیشتر بکشید سلاحتان پیشرفت کرده و هرچقدر کشته شوید سلاحتا افت می کنند.
     

[تصویر: Call_of_Duty_MW3_08.jpg]

  • Headquarters: باید یک نقطه معین شده را تصاحب کرده و از آن دفاع کنید.
     
  • Infected: همه را مبتلا کرده و آنهایی که نجات پیدا کرده را نابود کنید تا پیروز شوید.
     
  • Juggernaut: یک فرد به صورت اتفاقی انتخاب شده و juggernaut در اختیارش قرار می گیرد. اکنون همه باید سعی کنند juggernaut را نابود کنند.
     
  • Kill Confirmed: بسیار به مُد Team Deathmatch شبیه است و تفاوت آن این است که اگر یکی از افراد دشمن را بکشید امتیازی به نام Dog Tag در محل کشته شدن او بر روی زمین مانده و با گرفتن آن امتیاز تیم شما افزایش میابد.
     
  • One in the Chamber: با کشتن حریفان مهمات بگیرید.
     
  • Sabotage: اینبار بمب به هیچ گروهی تعلق ندارد و دو تیم باید به پایگاه های یکدیگر حمله کنند.
     
  • Search & Destroy: باید گروه دفاع کننده را نابود کرده و یا دو بمب را خنثی کنید.
     
  • Team Deathmatch: دو گروه باید تا می توانند یکدیگر را بکشند و در نهایت تیمی برنده است که به حد نصاب امتیاز برسد. اگر هم در زمان تعیین شده به حد نصاب نرسند، برنده تیمیست که امتیازش بیشتر باشد.
     
  • Team Defender: این مُد در واقع همان Capture the Flag تیمی است و یک نفر پرچم را در اختیار گرفته و هم تیمی ها از او دفاع می کنند.
     
  • Team Juggernaut: یک پلیر با Juggernaut به یک تیم می پیوندد و به آنها کمک می کند.
     

البته تمامی مدهای اشاره شده مربوط به بخش های عادی و Private Match می باشند. در صورتی که درجه خود را به 10 برسانید می توانید از مُدهای Advanced که اکثراً Hardcore می باشند استفاده کنید. همان طور که از نام این مُدها مشخص می باشد، درجه سختی آنها به دلیل اعمال یک سری محدودیت بیشتر است.

[تصویر: Call_of_Duty_MW3_02.jpg]

مراحل Special Ops نخستین بار در MW2 پدید آمدند و خوشبختانه مورد توجه قرار گرفتند. اینبار این بخش متحول شده و به نوعی به تکامل رسیده است. نخستین گام اضافه شدن مُد Survive است که از لحاظ اهداف و نوع مراحل شبیه مُد زامبی بازی های Treyarch بوده و برای کسانی که از زامبی ها خوششان نمی آید بهترین فرصت تجربه این بخش است. این بار هم تنها هدف شما زنده ماندن تا حد ممکن و نابود کردن Waveهای دشمنان است. این بخش به هردو صورن آنلاین و آفلاین قابل بازی است. بخش دوم Missions نام دارد و در هر مرحله اهداف خاصی برای شما تعیین شده است. این بخش هم به دو صورت آنلاین و آفلاین انجام می شود.

Earth is Burning

خوشبختانه گرافیک بازی با وجود عدم تغییر بنیادی و شباهت به نسخه قبل آزار دهنده نیست و گاهی از کیفیت بسیار خوبی نیز برخوردار است. برای مثال رنگ بندی های بازی بسیار زنده بوده و اوج این بخش را می توان در پاریس دید. با وجود اینکه این شهر در آتش جنگ می سوزد و همه جا را گازهای خطرناک فرا گرفته، اما هنوز هم زیباست. هامبورگ هم از طراحی خوبی برخوردار است و وجود عواملی همچون تانک های پر تعداد و خیابان های به شدت ویران، شما را به یاد محیط های آلمان در جنگ جهانی دوم می اندازد. نیویورک هم که برای همه آشناست؛ شهری پر از برج های بلند. البته اکثر مراحل نیویورک در محیط های سرپوشیده انجام می شود و اوج نمایش این شهر در دید از هلیکوپتر خلاصه شده. البته نباید از طراحی خوب رودخانه هادسن که در کنار این شهر جاری است گذشت. مناطقی همچون ساختمان های بورس و خرید و فروش نیز به دلیل طراحی خوب، لوکیشنی مناسب برای درگیری هستند.

البته جدا از این شهرهای بزرگ و پر آوازه، مناطقی همچون سیرالئون، سومالی، روسیه و دبی نیز طراحی کلی مناسبی دارند. یکی از زیباترین بخش های مناطق آفریقایی به طوفان شن مربوط می شود که اینبار جایگزین جنگ در کولاک برف شده است. جنگ در این منطقه با وجود کم بودن زمان جالب است و گرد و غبار به حدی زیاد و نور کم است که تنها شبهی از دشمنان را خواهید دید. در این بین طراحی دوبی کمی بی روح است و به نظر می رسد که می شد با افزودن منابع نور متعدد این نقیصه را تا حدی کم کرد.

[تصویر: Call_of_Duty_MW3_07.jpg]

اکثر آبجکت های بازی با پولیشی دوباره از نسخه قبلی به این شماره افزوده شده اند و آنها را می توان به دو دسته تقسیم کرد. بهتر است برای این تقسیم بندی مثالی بزنم تا همه چیز به راحتی تجسم شود. مطمئناً قسمت های زیادی از بازی وجود دارند که باید دربی را باز کرده و یا با گذاشتن بمب، آن را منفجر کنید؛ اما تمام این قسمت ها به دست شما انجام نمی شود و در بعضی مواقع این همراهان شما هستند که این کار را انجام می دهند. در مواقعی که لازم است شما به سمت درب رفته و روی آن بمب بگذارید، کیفیت آبجکت مورد نظر در سطح قابل قبولی قرار دارد و از نمای بسیار نزدیک هم مشکلی آنچنانی ندارد. اما در مورد دوم، یعنی آبجکتی که نیاز نیست به آن نزدیک شوید قضیه فرق دارد و از تکسچر هایی ساده و کم کیفیت استفاده شده است. این عدم توازن برای پایین نگاه داشتن درجه سنگین بودن گرافیک و گرفتن نرخ فریم بالا انجام شده است. پس بهتر است به سمت چیزی که به شما مربوط نیست نروید!

با وجود اینکه بسیاری اعتقاد دارند چون گرافیک بازی تغییر آنچنانی نکرده، پس موتور گرافیکی نیز همان موتور MW2 است و همان گرافیک تقدیم ما شده است، باید به بهینه شدن چشم گیر گرافیک بازی و بالا رفتن نرخ فریم اشاره کرد. البته این بالا رفتن تنها در سیستم های خانگی قابل مشاهده است و نسخه های کنسول ها مثل قبل از نرخ فریم مناسب 60 بهره می برند. سازندگان به خوبی با انجام یک فوکوس منطقی در موارد لازم، گرافیک بازی را تا حد زیادی سبک تر کرده اند. اما متاسفانه همین فوکوس خوب، اوقاتی باعث ایجاد مشکل شده و به سرعت تغییر وضعیت نمی دهد. البته باید اشاره کرد که این نرخ فریم مناسب و گرافیک سبک با وجود افزایش وسعت لوکیشن ها به دست آمده است و جای تقدیر دارد.

نوع چینش اجسام همان طور که از یک عنوان جنگی انتظار داریم شلوغ و بی نظم است. اما همین چینش های بی نظم هم تعمدی بوده و گاهی کاورهای خوبی برای شما می سازند. اجسام بزرگ جزء دسته اول اشاره شده قرار دارند و کیفیت آنها قابل قبول است. اما اجسام کوچک و خصوصاً وسایل ریخته شده بر روی زمین وارد دسته دوم شده و فدای سبک شدن گرافیک گشته اند. اسلحه ها کمی حالت براقتری به خود گرفته اند و لبه های تیز آنها کاهش یافته. البته در موارد زیادی با ویرایش های جدیدی از اسلحه ها مواجهیم که نیازمند طراحی دوباره بوده اند و این طراحی دوباره به خوبی انجام شده است. اضافه کردن یک لنز ثانویه برای برخی اسلحه ها نیز جالب است و سوییچ بین این اسکوپ ها بسیار کار آمد می باشد.

[تصویر: Call_of_Duty_MW3_01.jpg]

افکت های بازی نسبت به نمایش های اولیه بسیار قابل باورتر هستند و درصد هماهنگ شدنشان با محیط بالاتر است. یکی از موارد نا امید کننده نمایش های اولیه دود بود که حالتی عاریه ای داشت، اما اکنون با لبه هایی منعطف تر روبرو هستیم که از تقریباً دو بعدی بودن این افکت ها در هنگام نمایش جلوگیری می کنند و عمق بهتری به افکت می بخشند. اما با این حال هنوز هم می توان انتظار پویاتر بودن دودهای بازی را داشت. آتش افکتی غیر قابل جدا از چنین سبکی است و در اکثر مراحل دیده می شود. میزان انطباق با محیط این افکت بیشتر است و تنها ایراد اصلی آن به منفجر شدن اتومبیل ها باز می گردد.

طراحی آب یکی از ضعف های بخش گرافیکی است و ظاهر ساده و کدر آن به هیچ وجه توان رقابت با قدرت های گرافیکی را ندارد. البته این مورد تنها به سطح آب مربوط می شود که خوشبختانه تنها در یکی از مراحل اولیه دیده می شود و پس از آن استفاده آنچنانی از آن نشده است.

طراحی کلی مدل شخصیت ها خوب است و مهمترین ایراد آن که تازگی هم ندارد به برخی حرکات غیر واقعی شانه ها مربوط می شود که بیشتر از حرکت شانه شبیه به در رفتن استخوان کتف است! طراحی صورت ها مانند گذشته خوب است و از یک مدل پایه برای تمام چهره ها استفاده نشده است. البته یک مورد عجیب این بخش تغییر چهره Nikolai است. مشخص نیست که چرا با وجود اینکه بازه زمانی بین MW2 و MW3 بسیار کم است، سازندگان اینچنین تغییری در صورت او بوجود آورده اند. البته این چهره جدید از کیفیت بهتری برخوردار است و تنها مورد عجیب همان تغییر است.

انیمیشن های بازی جزء مواردی هستند که کمترین تغییر را داشته اند. یکی از انیمیشن هایی که به تعداد زیاد خواهید دید، کشته شدن است که تقریباً بدون هیچ تغییری از نسخه قبل وارد این شماره شده است. بقیه انیمیشن ها مانند دویدن، نشستن، حرکت سینه خیز، گرفتن گارد شلیک، حرکت به صورت مخفیانه و ... نیز تغییری به خود ندیده اند. البته همه این حرکات مشکلی هم نداشتند که بخواهند تغییر کنند، اما زمانی که تعداد دشمنان را بالا می بریم، باید تعداد انیمیشن های مردن آنان را افزایش دهیم و سعی کنیم آنها را به واقعیت نزدیکتر سازیم.

[تصویر: Call_of_Duty_MW3_09.jpg]

Boom

فرنچایز CoD و خصوصاً سری MW به داشتن موسیقی های حماسی و زیبا معروف بوده اند. این بار خبری از Lorne Balfe و Hans Zimmer نیست. افرادی که موسیقی هایی به یاد ماندنی را خلق کرده و در ذهن همه به یاد گذاشتند. نا امید نشوید، درست است که آهنگساز این شماره تغییر کرده، اما Brian Tyler کار خود را به نحو احسن انجام داده و همان سبک آشنا را برای گیمرها به ارمغان آورده. موسیقی هایی حماسی که گاهی سازهای کوبه ای در آنها اوج می گیرند و گاهی برای ایجاد هیجان به سمت سازهای مدرن و الکتریکی می روند. مهمترین کاری که Tyler موفق به انجام آن شده است حفظ تناسب بین این موسیقی ها و تغییر ضرب آهنگ به نحوی هنرمندانه است. به شخصه بدون آنکه متوجه گذر زمان شوم حدود 3 ساعت موسیقی منوی بخش چند نفره بازی را گوش دادم! نوع جایگذاری این موسیقی ها کاملاً مناسب است و احتمال اینکه یک موسیقی بی ربط با یک مرحله را بشنوید وجود ندارد.

اکثر صداگذاران بازی سر جای خود مانده اند و با صداهایی آشنا مواجه می شویم. صداهایی که شاید اگر تغییر کنند، از میزان وابستگی طرفداران به شخصیت مورد علاقه شان کم شود. تنها شخصیتی که با تغییر صداگذار مواجه شده است، Nikolai است که گویی قرار بوده از بنیان تغییر کند. نوع بیان دیالوگ ها کاملاً با محیط بازی هماهنگ است و از احساس خوبی برخوردار. مهمترین صداگذاران بازی همراه با شخصیت آنها به شرح زیر می باشد:

Billy Murray :Captain Price
Kevin McKidd :Soap MacTavish
William Fichtner :Sandman
Timothy Olyphant :Grinch
Idris Elba :Truck

[تصویر: Call_of_Duty_MW3_06.jpg]

موردی که در گذشته حداقل من را در بخش صداگذاری بازی آزار می داد صدای کم تیراندازی در بازی بود. این مورد در ویدئوهای پیش از بازی نیز به چشم می خورد و تقریباً مطمئن بودم که هنوز هم همه چیز مثل قبل خواهد بود. اما در نسخه نهایی صدای این اسلحه ها از سطح صوتی بالاتری برخوردار است و محیط جنگ را به صورت بهتری برای ما شبیه سازی می کند. بقیه صداها از جمله انفجار نارنجک و شلیک گلوله تانک نیز از همین قاعده پیروی کرده اند.

Let's Finish What We Started

MW3 مسیر مطمئنی را برای حرکت انتخاب کرد و ریسک را نپذیرفت. سازندگان دنباله ای بدون خطر ساختند و به خوبی از تجربه های گذشته استفاده کردند. عده ای معتقدند که این عنوان تغییر آنچنانی نسبت به MW2 نداشت. نظر این افراد تا حدودی صحیح است، اما حقیقتاً باید قبول کرد که مواردی مانند گیم پلی و گرافیک MW2 بد نبودند که تکرار دوباره آنها اذیت کننده باشد.


    امتیازات:
    گیم پلی: 9
    گرافیک: 8
    نوآوری: 7
    صداگذاری: 10
    جذابیت: 9
    امتیاز کل: 8.5

 


[تصویر: VQ9Tx.gif]
پنج شنبه 17 آذر 1390برچسب:, :: 10:24 ::  نويسنده : نیما تهی
[تصویر: i3pr8qoe7si58t7f27.jpg]
  • ناشر: Ubisoft
  • سازنده: Ubisoft Montpellier
  • سبک: Adventure
  • پلتفورم: PS3 | X360 | PC
  • تاریخ انتشار: December 6, 2011
     


هرژه با خلق Tintin به نویسنده ای دوست داشتنی برای بسیاری از ما تبدیل شده است. Tintin خبرنگاری بلژیکی و فوق العاده نترس است و با کمک Snowy ساعات خوشی را برای بسیاری رقم زده . The Secret of The Unicorn یا راز تکشاخ بر اساس انیمیشنی با همین نام ساخته شده و مانند همیشه داستان رقابت Tintin با دزدان و افراد خبیث را روایت می کند.

تکشاخ ها را نجات دهید

داستان از جایی شروع می شود که Tintin یک کشتی مدل را خریداری می کند ولی در ابتدا اطلاع ندارد که نامه ای مهم در قسمت انتهایی آن پنهان شده است. اما افرادی هستند که از این ماجرا باخبرند و با سرقت این مدل، Tintin نیز ناگزیر پا به این ماجرا می گذارد. او پس از کش و قوس های فراوان متوجه می شود که سه نمونه از این کشتی ها وجود دارد و کسی می تواند راز نامه ها را برملا کند که هر سه را در اختیار داشته باشد. در این بین او برای اولین بار با یکی از خاطره انگیزترین شخصیت های این سری یعنی کاپیتان Haddock ملاقات می کند و به او می فهماند که در اشتباه است و کاپیتان بودنش تشریفاتی می باشد. Haddock جدی به نام Francis Haddock داشته و تمام رازها به او و کشتی محبوبش مربوط می شود. از آنجایی که علامت مخصوص او شکل یک تکشاخ بوده است، این تکشاخ ها نقش مهمی در حل برخی معماها دارند. از این قسمت به بعد داستان جدی تر می شود و این دو به مناطق مختلفی سفر کرده و با ماجراهای گوناگونی برخورد می کنند. حتی در زمان های خاصی، Haddock ماجراهای جد خود را روایت کرده و همراه او به گذشته می رویم.

 

[تصویر: 0ftekm00tykmeip2lgxl.jpg]


در کل داستان بازی به لطف سبک خاص هرژه به اندازه کافی گیراست و هر لحظه با توطئه یا معمایی جدید روبرو خواهید شد. گفتگوهای شخصیت ها نیز همان حس طنز موجود را در خود جای داده است و کاپیتان Haddock با سهل انگاری های بامزه اش و نوع تعریف خاطرات، لبخند را بر لبان شما می نشاند.

پلتفرمینگ به سبک Tintin

در هنگان انجام بازی با ترکیبی از سبک های گوناگون روبرو خواهید شد. اما اکثر بخش های بازی به صورت حرکت در دو بعد یا همان Side-Scrolling انجام می شوند و پلتفرمر هستند. در این مراحل شما باید از تله های بازی گذشته و در برخی موارد نیز با دشمنان به مبارزه بپردازید. لوکیشن های گوناگونی همچون قصر های عربی، کشتی، زیر آب و ... برای این بخش در نظر گرفته شده اند. کنترل این بخش بسیار ساده و نرم است، اما مهمترین مشکل آن سادگی بیش از حد آن است؛ هیچ چالش خاصی را در این مراحل طی نخواهید کرد و از ابتدا تا انتها با تله هایی فوق العاده ساده مواجه می شویم. اگر در مقام مقایسه بر آییم و این بازی را با عناوینی همچون Trine مقایسه کنیم، با عنوانی بیش از حد ساده مواجه می شویم؛ اما با این حال نباید از لذت بخش بودن این مراحل سخن نگفت. چالش های این بخش را می توان در مبارزات گوناگون با دشمنان و عبور از موانع خلاصه کرد. مبارزه با دشمنان در چند نوع حرکت کم تعداد خلاصه می شود. گاهی باید به صورت تن به تن آنها را از پای در آورید و گاهی مخفیانه. البته در برخی مواقع نیز ضربه های شما تاثیری بر لباس محکم آنها ندارد و باید روش های دیگری را اتخاذ نمود. موانع بازی نیز اکثراً با پرش از پیش روی برداشته می شوند و فقط در مراحل کوتاهی باید در زیر آب حرکت نمود و به سرعت به موجودات حاضر در آن جای خالی داد.

به طور کل مکانیزم های بازی در این بخش بسیار کم هستند و مهمترین تغییر بازی مربوط به لوکیشن ها می باشد. شاید انتظار داشته باشید که با ورود به منطقه ای جدید استراتژی شما برای گذر از مراحل نیز تغییر کند، اما در هر لوکیشن تغییرات کمی بر روی گیم پلی اعمال می شود و برای مثال فقط مجبورید که در اوایل مرحله برای مدت کوتاهی یک هواپیما را رانده و پس از پایان این بخش دوباره به همان شیوه قبل بازگردید.

 

[تصویر: em7lqlgerr3mvtww3skk.jpg]


شاید از آنجا که Tintin را یک خبرنگار ماجراجو می دانیم و به این موضوع نیز واقف هستیم که او همیشه با معماهای سختی سر و کار دارد، انتظار داشته باشیم که معماهای چالش بر انگیزی در بازی وجود داشته باشند. اما این مراحل هم بسیار کم هستند و هم ساده و تکراری. برای مثال نوع خارج کردن نامه از سه کشتی مدل به یک شکل است و دلیل اینکه سازندگان بدون هیچ تغییری از شما می خواهند که یک کار ساده را چند مرتبه انجام دهید مشخص نیست.

بازی در مواقع کوتاهی به صورت حرکت در سه بعد در می آید و در این مواقع باید کارهایی همچون جستجو در شهر برای پیدا کردن یک فرد خاص و فرار از اتومبیل و یا جریان آب شدید را انجام دهید. چند وسیله نقلیه نیز در بازی موجودند که کم و بیش در بازی مورد استفاده قرار می گیرند. بخش نخست کنترل هواپیماست که هدف شما در این مراحل عبور از موانع و در یک مرحله نیز عکس برداری از یک منطقه است. عبور از طوفان و رعد و برق به لطف دیالوگ های بامزه کاپیتان Haddock لذت بخش است و خوشبختانه تعداد اندک مراحل این بخش باعث خسته کننده شدن آن نمی شوند. موتور سیکلت نیز دومین وسیله قابل کنترل بازی است که ماموریت های آن به فرار از دست دشمنان و نابود کردنشان با تیر و کمان سنگی خلاصه می شود! البته تنها شخص قابل کنترل در بخش داستانی بازی Tintin نیست و در مواقعی که به جثه کوچکی نیاز است، Snowy به عنوان سگی وفادار به عنوان شخصیت قابل کنترل در می آید.

اما جدا از بخش داستانی، یک بخش Challenge مانند نیز در بازی تعبیه شده و مربوط به دوران بیهوشی کاپیتان Haddock می شود. او به واسطه خرابکاری های همیشگی Thomson و Thompson - که به واقع دوقلو هایی افسانه ای هستند (!) - پس از برخورد یک جسم سنگین به سرش بی هوش می شود و در قالب توهمات خود مراحلی را انجام می دهد. در ابتدا یک سالن بزرگ در اختیار شما قرار می گیرد و با ورود به هر در می توانید یک مرحله جدید را آغاز کرده و پس از رسیدن به قسمت پایانی، آن را به انتها برسانید. از ویژگی های این بخش امکان سوییچ بین شخصیت ها است و باید با توجه به موقعیت خود، این کار را انجام داد؛ مثلاً برای شکستن دیوار و یا کشیدن یک جسم سنگین باید از Haddock استفاده کرد و برای حرکات سریع و رسیدن به یک مکان دوردست توسط قلاب از Tintin. این بخش به صورت دو نفره نیز قابل بازی است.

 

[تصویر: mdvbiiz2v4rfewin9f4.jpg]


سفر به دور دنیا

محیط های بازی الهام خوبی از انیمیشن های قدیمی و نسخه حال حاضر گرفته اند و محیط ها برای خوانندگان کتاب های مصور Tintin بسیار آشنا هستند. به دلیل سفرهای Tintin، با لوکیشن های زیادی از جمله صحرا و شهر های عربی، جزایر فرانسه، خانه های تجملی، کشتی کاپیتان Haddock و ... مواجه می شوید. این محیط ها طراحی هنری مناسبی دارند و تقریباً زیبا هستند. تقریباً از آن جهت که برخی مناطق همچون صحرا، بیش از حد ساده و تکراری طراحی شده اند.

اما از نقطه نظر فنی، بازی در سطح بالایی قرار نمی گیرد و مانند بسیاری از بازی هایی که بر اساس یک اثر سینمایی ساخته می شوند، با گرافیکی سطح پایین مواجهیم. آبجکت های بازی و خصوصاً مدل انسان ها بیش از حد حالت نرم به خود گرفته اند. البته به نظر می رسد که هدف سازندگان از این کار، نزدیک کردن استایل گرافیکی بازی به انیمیشن سه بعدی مذکور می باشد؛ اما کمی افراط در این زمینه حالت جالبی به مدل های بازی نداده است. اما به هر حال مقایسه این عنوان با بزرگان این صنعت درست نیست و نمی توان این ایراد را یک فاجعه خواند و از آنجا که در حالت دو بعدی، این اجسام با شما فاصله دارند، زیاد اذیت نخواهید شد.

طراحی چهره Tintin به خوبی صورت گرفته است. البته اینکه چهره او به دلیل سن کم عاری از مواردی همچون ریش و چین و چروک است، کار را برای طراحی چهره بسیار ساده کرده است. اما متاسفانه در مواردی همچون کاپیتان Haddock با چهره هایی زمخت و سایه هایی مصنوعی طرفیم. اما طراحی کاریکاتور گونه شخصیت ها و اینکه تنها در ویدئوها چهره آنان را از نزدیک می بینیم این ایراد را بزرگ جلوه نمی دهد.

یکی از ایرادات بزرگ بازی در این بخش تعداد بسیار کم انیمیشن هاست. شاید بتوان قبول کرد که نباید در مواردی مانند حرکت شخصیت سخت گیری کرد، اما نوع ضربه زدن به دشمنان بسیار آزار دهنده است و برای مثال اگر بخواهید چندین نفر را به شکل مخفیانه و از پشت سر بیهوش کنید، این کار همیشه با یک انیمیشن انجام می شود و انگیزه ای برای انجام این نوع حرکات باقی نمی گذارد. عدم تنوع دشمنان نیز این مشکل را بیشتر به چشم می آورد و تنها فرق دشمنان چند منطقه، در نوع پوشش آنهاست.

 

[تصویر: u0fpfctsffmrb6ydwtg0.jpg]


Thundering Typhoons

موسیقی های بازی برگرفته از فیلم آن بوده و آنچنان پر تعداد نیستند. البته آهنگساز بازی نسبت به فیلم تغییر کرده و Christophe Héral از سوی Ubisoft جایگزین شده است؛ اما در مجموع موسیقی ها نقش آنچنان پر رنگی در بازی ندارند و از تمی آشنا استفاده می کنند.

دیالوگ های بازی و ادای آنها جزء نقاط قوت عنوان بوده و با وجود اینکه ساده و بدون پیچیدگی انتخاب شده اند هدف خود را می رسانند. تکیه کلام معروف کاپیتان Haddock یعنی Thundering Typhoons که یکی از اصطلاحات خاطره انگیز است به دفعات در بازی شنیده می شود و اکثر دیالوگ های بازی با روندی طنز به جلو پیش می روند. البته طنزهای موجود در بازی تا حدی تکراری اند و آن ها را در کتاب ها و انیمیشن های قدیمی سری Tintin شنیده ایم؛ اما تجدید خاطره جزء نقاط قوت این بخش محسوب می شود! افکت های صوتی بازی نیز بسیار کم تعدادند و اکثر آنها به برخورد و شکستن اجسام مربوط می شوند.

The Secret of The Unicorn عنوانی متوسط است که یکی از نقاط قوت آن، استفاده از شخصیت هایی دوست داشتنی می باشد. اگر Tintin را می شناسید و دوست دارید برای چند ساعت هم که شده او را کنترل کنید، این بازی را از دست ندهید. اما به نظر نمی رسد که این عنوان برای افرادی که منتظر یک پلتفرمینگ حرفه ای هستند جذاب باشد.


 

    امتیازات:
    گیم پلی: 7
    گرافیک: 6
    نوآوری: 7
    صداگذاری: 6
    جذابیت: 7
    امتیاز کل: 6.6
پنج شنبه 17 آذر 1390برچسب:, :: 10:17 ::  نويسنده : نیما تهی

 

[تصویر: Uncharted_3_Drake_s_Deception_boxsh​​ot.jpg]
  • ناشر: Sony Computer Entertainment
  • سازنده: Naughty Dog
  • سبک: Action Adventure
  • پلتفورم: PS3
  • تاریخ انتشار: November 1, 2011
     

بیشتر شهرت و محبوبیت استودیوی بازی سازی Naughty Dog، از سری Crash Bandicoot نشات می گیرد. این استودیو توانست در نسل های قبلی بازی های رایانه ای، تنها با خدمت به کنسول های سونی، از نظر بسیاری از منتقدان و کارشناسان جزء موفق ترین استودیوها شناخته شود. نقطه ورود این استودیو به نسل کنونی، بازی Uncharted: Drake's Fortune بود که شخصیت جدید دیگری به نام نیتن دریک (Nathan Drake) را به دنیای بازی های رایانه معرفی نمود و توانست جایگاه مهمی را در لیست علاقه مندی های گیمرها به خود اختصاص دهد. با انتشار نسخه دوم این بازی، تعاریف و تمجی ها از یک در و جایزه های فراوان از درِ دیگر به این استودیو راه یافتند. نسخه دوم سری Uncharted نسل هفتم بازی های رایانه ای را به تنهایی یک گام به جلو برد و توانست طرفداران زیادی را برای خود دست و پا کند.

همین موفقیت های نسخه دوم باعث شد تا نه تنها ساخت نسخه بعدی این بازی را در ذهن طرفداران قطعی کند، بلکه فن های بازی از نسخه سوم در ذهن خود یک غول ساختند که به تنهایی نماینده نسل بعد خواهد بود. Uncharted 3 هیچ گونه بزرگنمایی تبلیغاتی و یا دور از ذهن (به اصطلاح هایپ) نداشت، اما ساخت نسخه دوم به تنهایی یک نوع هایپ بزرگ برای این بازی به حساب می آمد و باعث شد که انتظارات از این نسخه به شدت بالا برود. همیشه انتظارات بالای طرفداران، یکی از دلایل اصلی شکست بازی های خوب و محبوب محسوب می شود و تا کنون استودیوهای کمی بودند که توانستند از فشار این نگاه ها جان سالم به در ببرند. اما آیا Naughty Dog توانست از فشار این نگاه های پر انتظار و متوقع، سربلند بیرون بیاید؟!

[تصویر: 0046wdt9i7lfxdlzpek0.jpg]

قبل از انتشار رسمی بازی، تریلرهای زیادی از آن نشان داده شد که داستان بازی را روایت می کرد. محتوای این تریلرها به قدری زیاد بود که به شخصه تصور کردم بازی اصلی دیگر هیچ گونه نکته تازه ای برای ارائه نخواهد داشت اما بعد از تجربه بازی به این نتیجه رسیدم که تریلرهای منتشر شده به تنهایی مقدمه ای برای سورپرایزهای بی شمار بازی در قسمت داستان می باشد.

بر فراز شن ها

داستان بازی در مورد یکی از سفرها و کاوشگری های دیگر نیتن می باشد که این دفعه پیچیده تر، خطرناک تر و هیجانی تر شده است. نیتن در صدد به اتمام رساندن یکی از سفرهای جدّش فرانسیس دریک (Franscis Drake) است که نتوانسته بود به پایان برساند. در این سفر، او به دنبال شهری بود که در افسانه ها گفته شده مورد خشم خدایان قرار گرفته؛ به نظر می رسد که او شهر را نتوانسته پیدا کند و البته دلیل این شکست را ترس خود می نامد. اما فرانسیس بعد مدتی راه هایی برای به دست آوردن مختصات این شهر که در صحرای بزرگ عربستان دارد را به جای می گذارد. او به زبانی منسوخ شده، راهنمایی های رسیدن به این شهر را در سفرنامه اش به جای گذاشت. البته برای فهمیدن این کلمات نا مفهوم یک دستگاه ترجمه گر هم ساخت که کلید به کار انداختنش انگشترش بود که در حال حاضر در دست نیتن می باشد. حال زنی ثروتمند به نام کاترین مارلو (Catherine Marlowe) که از نوادگان الیزابت (ملکه انگلستان) می باشد دستگاه را در اختیار دارد و به شدت به دنبال انگشتر نیتن است. البته دلیل این همه اصرار و اشتیاق او هم از پیدا کردن این انگشتر، به جدّش بر می گردد. جایی که الیزابت به فرانسیس دِریک دستور می دهد تا این شهر را پیدا کند. در حالی که بعد از سال ها کاوش به نظر می رسید فرانسیس به شهر نزدیک شده باشد، به انگلستان برگشته و با صراحت تمام به الیزابت پاسخ می دهد که موفق به انجام این کار نشده است. حال کاترین قصد دارد که کار ناتمام جدش را همانند نیتن به اتمام برساند.

[تصویر: rnu6t78j3urf1v5eghvj.jpg]

روایت این داستان پر پیچ و خم از جایی شروع می شود که نیتن به همراه دوستش سالیوان (Sullivan) به یک بار (Bar) در لندن می روند تا انگشتر معروف و پر رمز و راز جدّ نیتن را به خریدارانی که نمی شناسند، بفروشند. پس از تایید خریداران از اصل بودن انگشتر، نیتن می گوید که پول ها تقلبی است و از دادن انگشتر به آن ها امتناع می ورزد که باعث می شود دعوای شدیدی بین دو گروه شکل بگیرد. بعد از درگیری های فراوان، نیتن و سالی موفق به فرار از بار نمی شوند و محافظ ها، آن دو را با سر و رویی خونی به یکی از کوچه های تاریک و خلوت لندن می برند. سرانجام رییس گروه خریداران، خانم کاترین مارلو که یک پیرزن مغرور به نظر می رسد از ماشین پیاده می شود و خوش و بش کنایه آمیزی با سالی داشته (گویا همدیگر را می شناسند) و به سمت نیتن می آید و با ادعای اینکه انگشتر متعلق به اوست، آن را به آرامی از او می گیرد. نیتن عصبانی شده و می خواهد که با یک حرکت انگشتر را از او پس بگیرد. همین که نیتن بلند می شود، محافظ خانم مارلو اسلحه اش را بر می دارد و به طرف قلب او نشانه رفته و شلیک می کند ...

جدا از داستان غنی بازی که در بالا به اختصار توضیح داده شد U3، یا بهتر بگویم، سری آنچارتد از نحوه روایت خاصی بهره می برد که تاکنون در هیچ بازی رایانه ای دیگری دیده نشده است. در واقع وجه تمایز اصلی این سری نسبت به فرانچایزهای هم سبک و بزرگ دیگر، در همین روایت سینمایی، رمزآلود، سریع، هیجان انگیز، سرگرم کننده، صحنه های احساسی، خنده دار و ... است که به سبک و سیاق خاصی از طرف Naughty Dog به نمایش گذاشته است. شخصیت پردازی ها در این نسخه به اوج خود رسیده و ما نکات بسیار مهم، جالب و البته تازه ای را از شخصیت ها در می یابیم که حداقل به خاطر شناخت بیشتر و بهتر کرکترهای بازی، یک نیاز به حساب می آمد. در مجموع به قدری شخصیت پردازی در این بازی به خوبی و قابل لمس صورت گرفته که هر گیمری که با آن ها آشنا باشد به راحتی می تواند تصمیمات هر یک از این شخصیت ها را در موقعیت های مختلف به خوبی پیش بینی کند.

[تصویر: 6f148z722i4jd7i4js4.jpg]

در نسخه های پیشین، بازی یک داستان را به خوبی تا آخر ماجرا پیش می برد اما در این نسخه داستان ها در پس زمینه یک قصه اصلی، یکی پس از دیگری شکل گرفته و به خوبی روایت می شوند. در نسخه های قبل به خوبی به روابط بین شخصیت ها پرداخته نمی شد. به طور مثال شخصیت سالیوان در دو نسخه اخیر به خاطر دیالوگ ها و حرکات طنز و همچنین حضور به موقع و موثرش، بسیار در دل طرفداران بازی نشست ولی در دو نسخه گذشته حضور کمرنگی در مراحل بازی داشت و به خاطر همین سازندگان نتوانستند روابط او با نیتن را در حدی که باید، نشان دهند. از روابط نیتن و سالی در دو نسخه قبل سوالی به جا مانده و آن هم چگونگی صمیمیت این دو دوست با توجه به اختلاف سنی بسیار زیادشان است که در این نسخه به طور کامل توضیح داده می شود.

یکی از نکات قابل توجه در بخش روایت داستانی بازی، به دیالوگ ها و حرکات طنز بر می گردد که به هیچ وجه قابل چشم پوشی نیست. حتی یکی از دلایل مهم محبوبیت شخصیت های نیتن و سالی در استفاده از این دیالوگ های جالب و فان است که در طول بازی به هیچ وجه تکراری و خسته کننده نمی شوند و هر دفعه چیزهای جالبی برای عرضه دارند. حتی بعضی اوقات بعد از تلاش های فراوان برای حل معماها و یا اکشن های نفس گیر، این موقعیت های طنز برای شاد کردن روحیه گیمر نیاز است. اگر در نسخه های قبل در بعضی مواقع موقعیت طنزی ملاحظه می کردید، در این نسخه حتی در قسمت های اکشن و صحنه های هیجانی از این شوخی ها دیده می شود که جای تحسین دارد.

البته حرف هایی که در بالا زده شد، به منزله انجام یک بازی، آن هم فقط به صورت فان نیست. در این نسخه صحنه های احساسی زیادی مشاهده می شود که باز هم به روابط بین شخصیت ها و گذشته آن ها بر می گردد. ارزش دوست و دوستی در این بازی به زیبایی به تصویر کشیده می شود. شما به خوبی در می یابید که یک انسان برای دوستش حاضر به انجام چه کارهایی می شود و چه چیزهایی را فدا می کند.

[تصویر: v3ztq3ka0n2meuac962.jpg]

نکته ای که در قسمت های قبلی همیشه مورد انتقاد قرار می گرفت، ضعف هوش و قدرت دشمن های اصلی بازی بود. در Drake's Fortune و Among Thieves نیتن همیشه جلوتر از دشمنان خود بود و آن ها به خاطر نداشتن هوش کافی در اکثر اوقات دیرتر و به دنبال آن ضعیف تر از نیتن عمل می کردند و در تعقیب او بودند. اما کاترین مارلو با زوران لزارویچ (Zoran Lazarevic) و ادی راجا (Eddy Raja) تفاوت های زیادی دارد. او زنی زیرک و آب دیده است که محافظی مرموز و صد البته قدرتمند به نام تالبوت (Talbot) دارد که همیشه در کنار اوست. او احاطه کامل به مسائل قدیمی و دوران باستان دارد و تنها مانع سر راه او، نیتن است که کلید باز کردن تمام معماها یعنی انگشتر فرانسیس را بر گردنش دارد. از این رو نیتن با باهوش ترین و البته سرسخت ترین دشمن خود روبرو است که باعث شده این نسخه هیجانی ترین داستان این سری را دارا باشد.

با این اوصاف نسخه سوم اصالت فرانچایز را از دست نداده و همچنان روایت رمزآلود و پر سرعت نسخه های قبلی را به همراه دارد که جذابیت خاصی به بازی می بخشد. البته داستان بازی همانند نسخه های قبل به نظر تکراری می رسد. یعنی به گونه ای کلیشه ای؛ اما همانطور که همیشه گفته شده، نوع روایت قصه است که بزرگی یا کوچکی داستان بازی را نشان می دهد. در مجموع هیجان اصلی سری Uncharted مربوط به داستان بازی و مهمتر از آن روایتش می شود که این نسخه بهترین شکل آن را به نمایش گذاشته است.

سخت تر از گذشته

همانند گذشته ND با تلفیق فرمول های مختلف و گرفتن مشورت از صاحبان آن سبک ها (مانند Jason West)، یک فرمول قدیمی اما لذت بخش را تقدیم شما می کند که هیچ موقع خسته کننده نخواهد شد.

[تصویر: o5ik6lus7zj7ni02c47.jpg]

در نسخه های قبل معماهای زیادی وجود داشتند که دفترچه نیتن همیشه راهنمای اصلی یا بهتر بگویم، حلِ آن ها بود و به صورت بسیار راحت و ساده گیمر به جواب می رسید. البته مشکلی که در نسخه های قبل وجود داشت، شباهت زیاد بین معماهای بازی بود که بعد از مدتی باعث خستگی می شد. اما در U3 شما هیچ معمای تکراری و یک شکل را نخواهید دید. معماهایی نظیر پیدا کردن راه از طریق ستاره ها، خطای دید و ... در بازی دیده می شود که روش حل هر کدام از آن ها با دیگری کاملاً متفاوت است. هر کدام روش حل خاص خود را می طلبد و این شمایید که باید با کمی دقت به دفترچه نیتن تمامی آن ها را حل کنید. البته حل معما نسبت به قبل دارای تغییر کوچکی شده و آن هم نوع راهنمایی های دفترچه در مورد حل معما است. در آنچارتد 1 و 2، روش حل معما به همراه نشانه ها در دفترچه وجود داشت، اما U3 در تمامی معماها (به جز یک مورد) تنها به بیان کردن نشانه ها بسنده کرده و پیدا کردن رابطه بین نشانه های مختلف را به عهده شما سپرده که از این لحاظ جالب به نظر می رسد و باعث می شود شما در زمان حل معما وقت قابل توجهی را برای حل آن ها بگذارید. خوشبختانه تعداد این معماها هم زیاد شده و به طور متوسط در هر 5 Chapter، یک معمای جالب می بینید و فکر خود را درگیر آن می کنید.

چیزی که از همان ابتدا توجه شما را به خود جلب می کند، سخت تر شدن بازی نسبت به قبل است. دیگر همانند گذشته نمی توانید تنها در یک سنگر جا خوش کرده و منتظر دشمنانتان باشید تا از جان پناه خود بگریزند و به راحتی به تله شما بی افتند؛ از این به بعد باید در هنگام جنگ های گسترده، بیشتر با ماهیچه های دستتان کار کنید و نیتن را تا می توانید جابجا کنید تا مجبور نشوید به Checkpoint قبلی برگردید. همه اینها از پیشرفت هوش مصنوعی دشمنان بازی سرچشمه می گیرد که نمی گذارند نفس راحتی بکشید. مثلاً موردی که یک Shotgun در دست هایش دارد هیچ موقع از دور به شما شلیک نمی کند! سعی می کند از لابلای سنگرها و با سرعت زیاد به نزدیکی شما بیاید تا به بهترین شکل ممکن به شما آسیب برساند؛ اما شخصی که یک Sniper در دست دارد، همیشه سعی می کند از شما دور مانده و بهترین شلیک را به شما بکند. با این حال دشمنان دیگر هم نسبت به گذشته بهتر و معقولانه تر عمل می کنند. دیگر بی هوا به وسط میدان جنگ نمی آیند و به جا سنگر می گیرند. البته در این بخش چند مینی باس فایت های جالب و اکثراً درگیر کننده هستند که با توجه به رفتار هوش مصنوعیشان، شکست هر کدام از آن ها استراتژی خاص خود را می طلبد. اما همه اینها در مورد بخش شوتینگ بازی بر روی زمین است!

[تصویر: kumakhl3ylbxjw3a06y.jpg]

بخش اکشن بازی حتی در آب، روی هوا در حال اسب سواری و ... به سراغ شما می آید. در اصل نیمی از بخش پلتفرمینگ بازی با شوتینگ ترکیب شده که هیجان خاصی به گیمر القا می کند. به طور مثال زمانی که در بین کشتی های شکسته در حال جنگ با گروه دزدان دریایی هستید، یکی از راه های اصلی فرار شما در بین سیل عظیم دشمنان، آب محسوب می شود که با پریدن در آن می توانید سنگر خود را بین لاشه های کشتی تعویض کنید. البته باید حواستان به این باشد که هوش مصنوعی بیشتر اوقات متوجه حضور شما در آب خواهد شد و به همین خاطر این کار باید به سرعت هر چه تمام تر صورت گیرد. البته این کارها زمانی سخت تر و هیجانی تر می شود که مینی باس های بازی که زره کاملی پوشیده اند در آن شرایط سخت به دنبال شما آمده باشند و در چنین شرایطی، این شمایید که باید با یک استراتژی مناسب از پس همه اینها بر آیید. البته تمام این نکاتی که به نظر هیجان انگیز و مهم تر از آن، سخت جلوه می کردند، در درجه سختی Normal و Hard تجربه شده است. خوشبختانه بازی در Difficulty های بالاتر به شدت سخت تر شده و تمام کردن بازی در درجه سختی Crushing کار هر گیمری نمی باشد.

در U3 مبارزت تن به تن بازی به طور کامل متحول شده است. در این نسخه شما می توانید با چند نفر به صورت همزمان بجنگید. می توانید از گوشه کنارهای محیط استفاده کرده تا حرکت آخر را روی دشمنان خود وارد کنید. مثلاً در مرحله اول که شما با تمام افراد بار در حال جنگ هستید، شیشه نوشیدنی ها و میزهای بخش پذیرایی به شدت نیاز می شوند و می توانید به زیبایی آن بار را تبدیل به لاشه های اشیا کنید. در کل سعی شده مبارزات بازی به سمت واقعیت رفته و شکل طبیعی به خود بگیرد. در درجه سختی های پایین تر، به خاطر اینکه زمان وارد کردن هر دکمه به شما گفته می شود، مبارزات بازی بسیار ساده به نظر می رسد اما در درجه Crushing شما باید با نگاه کردن به دمشنانتان حرکت آن ها را پیش بینی کرده و دکمه ای را فشار دهید که در این صورت، هم هیجان انگیزتر و هم سخت تر از گذشته خواهد بود و تجربه ای متفاوت از این سری را در اختیار شما خواهد گذاشت.

[تصویر: txeav89pv8k5kdnnay.jpg]

Get Ready For The Next Round

در نسخه قبل ND یک بخش چندنفره پربار با خلاقیت اما نه به صورت کامل را خلق کرد و به خاطر مانور ندادن بر روی این بخش، استقبال کمی از آن شد و نتوانست جایگاه مناسب خود در بین Online بازان را به دست آورد، اما این دفعه به گفته سازندگان، آن ها بیشتر وقتشان را بر روی ساخت این بخش از بازی گذاشته اند و توانستند طرفداران خود را بیش از پیش خوشحال کنند.

Map یا همان نقشه های بازی کاملاً هوشمندانه طراحی شده و به شما اجازه نمی دهد که در یک جا Camp کرده و منتظر فرصت باشید! شاید یکی از مهمترین وجه های تمایز بخش چند نفره U3 نسبت به بزرگان این سبک در همین باشد که گیمر را به دویدن در نقشه دعوت می کند و نمی خواهد که با پنهان شدن در یک جا باعث اعصاب خوردی دیگر بازیکنان شوید؛ که البته این مسئله در بازی های دیگر کمتر دیده می شود.

این بخش از بازی بر پایه شوتینگ و پلتفرمینگ سرعتی است. بازی دارای 30 Booster (قدرت های اضافی نسبت به حالت معمولی؛ مثل درجه سلامتی بیشتر، دویدن بیشتر و ...) یا همان Perk است که در دو گروه 15 تایی دسته بندی شده و دو تا از آن ها در هر Ladeout قرار می گیرد. Ladeout همان Classهایی است که قبل از هر بازی در آن اسلحه های خود را انتخاب کرده و Boosterها و Medal Kick Backها را در آن تعیین می کنید که استاندارد هر بازیکن به تعداد چهار Ladeout است. Medal Kick Backها جایزه هایی هستند که بعد از گرفتن چندین مدال به دست می آیند. مدال های بازی هم از طریق انجام چندین کار خاص در طول بازی به دست می آیند. مثلاً اولین قتل را در بازی انجام بدهید، یا دو یا سه نفر را پشت سر هم بکشید و ... اما Customize یا همان شخصی سازی اسلحه ها از بخش های مهم بازی است که در قدرت های اسلحه ها تاثیر دارد و در نتیجه بر روی روند رقابتتان با دیگران تاثیری مستقیم می گذارد. آیتم های جالبی هم برای ارتقاء اسلحه وجود دارند که با ارتقاء Rank می توانید از آن ها استفاده کنید؛ اما همین قسمت هم باعث مشکلات کوچکی می شود؛ معمولاً کسانی که Rankهای بالاتری نسبت به دیگران دارند، قدرتشان هم نسبت به پایین تر از خود بسیار بالا می رود و عملاً باعث می شود که یک نابرابری پیش بیاید، ولی اگر کمی قدرت های خود را در بازی افزایش دهید، مشکلی شبیه به این را تجربه نخواهید کرد.

[تصویر: mcxouludbxwmf4qnyody.jpg]

حال به بررسی مُدهای جالب بازی می پردازیم که می تواند ساعت ها شما را سرگرم کند (سه مُد اول هم به صورت آنلاین و هم آفلاین قابل بازی است):
  • Co-op Hunter Arena: در این بخش چهار نفر در دو تیم دو نفره بازی می کنند. یک تیم به دنبال برداشتن گنج و رساندن آن به محل مورد نظر و تیم دیگر به همراه موجی از انسان ها که به وسیله هوش مصنوعی کنترل می شوند به دنبال متوقف کردن تیم اول از این کار هستند. البته بعد از مدت زمان معینی جای این دو گروه تعویض می شود.
     
  • Co-op Adventure: قسمت هایی که داستان های متفاوت و جالبی دارند و در نقشه های مخصوص خود قابل بازی اند. حداقل 2 نفر و حداکثر 3 نفر هم تیمی در این مُد بازی خواهند کرد.
     
  • Co-Op Survival: از موج های حملات دشمنان جان سالم به در ببرید. حداقل دو نفر و حداکثر سه نفر در این مُد با هم بازی می کنند که در یک تیم قرار دارند.
     
  • Free For All: یک مُد که وجودش برای بخش چند نفره هر بازی نیاز است. در این مُد همه افراد با هم دشمن بوده و به کشتن همدیگر می پردازند و البته به دنبال یک گنج در طول بازی نیز هستند که هر از چندگاهی ظاهر شده و برای به دست آوردنش جنگی جالب شکل می گیرد.
     
  • Team Deathmatch: سه تیم دو نفره به کشتن یک دیگر پرداخته و دنبال گنج هایی که هر از چندگاهی ظاهر می شوند هم هستند.
     
  • Three Team deathmatch: تنها فرق آن به مُد بالایی در تعداد بازیکنان است. یعنی سه تیم سه نفره.
     
  • Team Objective: دو تیم پنج نفره به دنبال گنج هایی هستند که در مپ ظاهر می شوند و نقطه ای را مشخص می کنند تا گنج را به آنجا رسانده و امتیاز بگیرید. البته کار تیمی در این مُد حرف اول را می زند و هیچ کس به صورت تنهایی هیچ کاری در این مُد نمی تواند انجام دهد.
     
  • Plunder: دو تیم پنج نفره گنج هایی که در وسط زمین هستند را باید به بیس (Base) خود برده و امتیاز مهم برای تیم را به دست آورند. در این مُد هم کار تیمی حرف اول را می زند، به طوری که همه باید کسی که گنج را در دست دارد به طور کامل حمایت کنند تا آسیبی به او نرسد. به نظر خودم زیباترین مُد بازی Plunder است.
     
  • Hardcore: این بخش خاص ترین مُد و اولین انتخاب هر بازیکن حرفه ایست. در این مُد هیچ Booster، Medal یا کمک اضافی ای وجود ندارد و شما با قدرتِ به اسلحه گرفتن خود با دیگران مبارزه می کنید.
     

[تصویر: p9lmrt7n6s6b2dsrbvz.jpg]

Oh Crap!

در حقیقت دلیل اصلی شهرت U2 گرافیک و طراحی هنری زیبای آن بود. کسی باورش نمی شد که ND توانسته باشد تنها بعد از دو سال گرافیکی خلق کند که نوید آمدن زودهنگام نسل بعد را به همه بدهد. در اصل این بازی باعث شد که PS3 برای یک بار دیگر مورد ستایش منتقدان و گیمرهای مختلف قرار بگیرد و ثابت کند که سخت افزاری قدرتمند و کم نظیر دارد. این بازی حد استانداردهای گرافیکی را تا مدت ها در دست داشت؛ کاری که کمتر بازی توانست روی کنسول ها انجام دهد!

U3 هم از موتور گرافیکی این استودیو خلاق استفاده می کند که Naughty Dog Engine 3.0 نام دارد. این NDE3 نسخه پیشرفته نسخه های قبلی است که به خاطر استفاده انحصاری ND از آن و منتشر نکردن ویژگی هایش، اطلاعات زیادی در دسترس نیست. اما از تجربه بازی می توان این نکته را دریافت که این موتور بسیار انعطاف پذیر بوده و ضعف معمول موتورهای رایج را ندارد. به طور مثال بافت (Texture) های بازی در صورت گسترده تر شدن محیط، نیازی به ریلود (Reload) و یا بارگزاری مجدد و در نتیحه بی کیفیت شدن بافت ها برای مدت کوتاهی را ندارند. البته این مشکل زمانی شدیدتر می شود که بازی بر روی دیسک Blu-Ray اجرا شود که سرعت کمتری نسبت به DVDها دارد. با اینکه این بازی هم بر روی دیسک های Blu-Ray اجرا می شود باز هم با مشکلاتی از این دست روبرو نمی شویم.

از دیگر ویژگی هایی که می توان از این موتور دریافت، طراحی هر گونه اقلیم و مکان واقعی یا خیالی، آن هم به بهترین شکل و نامحدود می باشد که در این نسخه از لحاظ تنوع به اوج خود رسیده است. در قدیم با طراحی خیابان ها و کوه های نپال و اکنون با صحراهای سوزان عربستان، بازارهای شلوغ یمن، قلعه سنگی و عظیم سوریه، کوچه های تنگ و تاریک لندن و ... ؛ به گفته Even Walls، این موتور اجازه وارد شدن هر گونه طراحی دستی را به بازی، آن هم به صورت مستقیم می دهد و به صورت خودکار در مراحل بازی رندر می کند و طراحان دیگر، تنها به پولیش آن ها می پردازند. همین نکته باعث می شود که طراحی محیط در هر اندازه، باعث پایین آوردن نرخ فریم بازی نشود و به نرمی اجرا شود. به واقع این نکته سبب می شود که در طول بازی اماکن و اشیاء شبیه به هم دیده نشود و همه چیز تازه جلوه کند و همچنین به طراحان اجازه می دهد که محیط های بزرگ همراه با Draw Distance های دیدنی خلق کنند.

[تصویر: xh9wjbz4fwmppgs9qk91.jpg]

از تکنولوژی Motion Capture در انیمیشن های بدن شخصیت ها، اسب ها و همچنین انیمیشن های صورت کرکترها استفاده به جایی صورت گرفته است. انیمیشن های صورت کرکترهای اصلی واقعاً زیبا و قابل لمس کار شده است. به واقع کمتر بازی ای دیده شده که توانسته باشد با استفاده از موشن کپچر، حالت های صورت را به این زیبایی به تصویر بکشد. شما می توانید با نگاه کردن به صورت هر یک از آن ها، حالت های واقعی و انسان مانند را از آن ها برداشت کنید؛ همانند خشم، ترس، نفرت، غرور و ... که تنها با نگاه کردن به صورتشان قابل تشخیص است و این نکته برای یک بازی رایانه ای شاهکار محسوب می شود.

اما انیمیشن های حرکتی بدن نیتن کاملاً دوباره سازی و نو شده اند. این دفعه نیتن به هر گونه آبجکت، افکت و وضعیت موجود در بازی واکنش متفاوتی نشان می دهد. مثلاً وقتی از کنار آتش در حال حرکت است، دستش را به جلوی چشمان خود می برد تا باعث ناراحتی چشمانش نشود؛ یا مثلاً زمانی که از میان دود عبور می کند، دستش را به جلوی دهنش می گیرد تا دود وارد بدنش نشود؛ یا وقتی که از کنار دیواری حرکت می کند، به جای فرو رفتن در دیوار، دستش را به دیوار می گیرد و باعث می شود حس کنیم که او در حال حفظ تعادل است؛ و یا مثلاً وقتی که با سرعت زیاد به یک دیوار و یا مانع برخورد می کند، سرش را به کنار برده و دستانش را سپر می کند تا آسیبی به او نرسد؛ دقیقاً همان کارهایی که هر انسان به صورت غریزی انجام می دهد. همین نکات ریز و با ظرافت باعث می شود حسی طبیعی و Real به گیمر دست دهد و واقعاً احساس کند که به جای نیتن در حال بازی است.

اما به بافت های بازی می رسیم. بافت های بازی طراحی و کیفیت دقیقی دارد که به شما اجازه نمی دهد یک خط صاف و مصنوعی در طول بازی مشاهده کنید. شما می توانید هر قدر که می خواهید به بافت ها و آبجکت های بازی نزدیک شوید؛ هیچ موقع باعث نمی شود که کیفیت آن ها تار شود و یا پایین بیاید. حتی بعضی اوقات، بازی برای نشان دادن قدرت خود، دوربین را به شدت نزدیک می کند و فقط از شما می خواهد که به جزئیات نگاه کنید و به کیفیت بالای بافت ها پی ببرید. اما نکته ای که شاید از نظر بازیسازان دیگر اهمیت چندانی نداشته باشد، دقت به طراحی کوچک ترین آبجکت های موجود در صفحه است. شما حتی می توانید بهترین کیفیت بافت از کوزه ها و ظرف های سفالی محیط را در این بازی مشاهده کنید! دقت به موارد کوچک و کم اهمیت، از چشم ND نیفتادند. طراحی محیط های مهم و اصلی نیز دیگر جای خود دارد.

[تصویر: nzt4jia1mgxyqobb1reh.jpg]

نکته ای که در این بازی به شدت خودنمایی می کند، نورپردازی منحصر به فرد و کاملاً داینامیک آن است. وقتی شما پرتوهای نور را از لابلای برگهای جنگل های فرانسه مشاهده می کنید و یا وقتی که در صحراهای عربستان یا بازارهای یمن قدم می زنید و تابش داغ خورشید را حس می کنید، به عظمت این بخش پی می برید. همانطور که همه می دانیم، پدیده سایه به خاطر جلوگیری از تابش نور، صورت می گیرد، اما در اکثر بازی ها، سایه ها از پیش طراحی شده و از این قاعده پیروی نمی کنند؛ اما همانطور که در بالا گفته شد، سایه زنی بازی به صورت کاملاً داینامیک بوده و به کمک نورپردازی بازی صورت می گیرد. تمامی سایه هایی که در بازی ایجاد می شوند، متاثر از هر گونه آبجکت کوچک و بزرگ موجود در صفحه شکل گرفته است. این مسئله زمانی نمود پیدا می کند که نیتن در غاری تاریک، مشعلی در دست گرفته و راه می افتد. سایه ها از شخصیت های بازی گرفته تا کوزه ها و ظرف ها و اسکلت های روی زمین هم اثر می پذیرند. بزرگی هر سایه با توجه به فاصله اش از منبع نور کم و زیاد می شود که واقعاً جوّی طبیعی را به گیمر القا می کند. همه اینها برای یک بازی رایانه ای یک پدیده محسوب می شود.

فیزیک بازی متاثر از عوامل طبیعی و اتفاقات داخل بازی کاملاً متغیر است، مثلاً زمانی که نیتن در آب می رود، لباسش به زیبایی خیس می گردد که با توجه به درخشیدن آب در نور، ما شاهد تغییر شدت نورپردازی در لباس نیتن هستیم. یا زمانی که یک ماده انفجاری در کنار آبجکت های متحرکی مثل لوستر می ترکد، خواهیم دید که لوستر به زیبایی تکانی شدید می خورد. البته با توجه به فاصله انفجار تا آبجکت مورد نظر، شدت تکان خوردن آن نیز متغیر است. البته این فیزیک خوب، افکت های به نسبت خوب و طبیعی را می طلبد که اگر از حق نگذریم زیبا ظاهر شده اند. می توان گفت طبیعی ترین و زیباترین افکت و جلوه آب در این بازی دیده می شود. افکت آب در بازی زیباترین رفتارها را از خود نشان می دهد که در کمترین بازی ای دیده شده؛ موجی که از پریدن نیتن به آب و یا قدم گذاشتنش در آن ایجاد می شود با هم بسیار تفاوت دارند. در مرحله ای که نیتن به یک کشتی نفوذ می کند، آب رفتار بسیار طبیعی و جالبی از خود نشان می دهد. کشتی با هر حرکت به یک سمت، آب را هم به سمت خود برده و جابجا می کند. در کل می توان گفت بهترین چهره از موتور Havok در این بازی نشان داده شده است.

[تصویر: bt2ik1kwlq62sciz2uvi.jpg]

جدا از تکنیک های گرافیکی استفاده شده، طراحی های هنری بازی هم واقعاً زیباست و لایق کلمه شاهکار است. بازی های زیادی هستند که از تکنیک های گرافیکی قدرتمند و پیشرفته ای استفاده می کنند، اما به خاطر نداشتن طراحی هنری جذاب و گیرا نتوانستند در این زمینه موفق شوند؛ اما U3 توانسته در هر دو زمینه سنگ تمام بگذارد. می توان گفت گرافیکی ترین قسمت بازی مربوط به مرحله های صحرای شنی عربستان است که چشم های شما را نوازش می دهد. فقط کافیست زمانی که پای نیتن از روی شن ها برداشته می شود حرکات شن و به جا ماندن جای پای نیتن بر روی زمین را دنبال کنید تا متوجه عظمت گرافیکی این بازی شوید.

A Drop from the Ocean

اما به شاهکارهای موسیقی آقای Greg Edmonson می رسیم که در این نسخه هم سنگ تمام گذاشته اند. البته در بازی های دیگر هم موسیقی های زیبا به وفور شنیده می شود، ولی در جای مناسب پخش نمی شوند که باعث می شود مزه آن آهنگ های زیبا از دست برود؛ ولی در U3 آهنگ ها با توجه به رویه داستانی و صحنه های اکشن آهنگ های بازی تغییر می کنند و خاطرات زیبایی را برای شما رقم خواهند زد. آقای GE جایزه های زیادی را به خاطر آهنگ سازی در نسخه قبل Uncharted به دست آورد که انتظار می رود به خاطر تم (Theme) های زیبایی که در این بازی خلق کرده اند هم این جایزه ها را دریافت کنند.

صداگذاری هر افکت بخصوص و همچنین اسلحه ها به بهترین شکل ممکن انجام گرفته است. شما صداهای طبیعی از انفجارها، آتش، آب، صدای سُم اسب ها و ... می شنوید که در کنار فیزیک طبیعی بازی و جلوه های گرافیکی فوق العاده آن، تجربه ای ناب و تکرار نشدنی را برای شما فراهم می کند.

[تصویر: 2msl21qlc5jn06yocyj.jpg]

ولی تمام صداگذاری افکت ها و آبجکت های مختلف که کنار روند، صداگذاری شخصیت ها مهمترین بخش صداگذاریست که به زیبایی به آن پرداخته شده و عالی کار شده است. همانطور که می دانید دلیل اصلی محبوبیت دو شخصیت نیتن دریک و سالیوان هم استفاده از دو دوبلُر کار کشته و با استعداد یعنی Nolan North و Richard McGonagle است که در این نسخه هم بهترین کار خود را به نمایش گذاشتند. در اصل صداگذاری شخصیت ها تنها به همخوانی صدای دوبلُر با لب های کرکترها ختم نمی شود و مهمترین بخش آن انتخاب یک صدای خوب با توجه به شخصیت هر کرکتر است که در این نسخه، ND این نکته را به خوبی می دانسته و به آن عمل کرده است. یکی از زیبایی های دیگر صداگذاری بازی در شخصیت های جدید مثل چارلی کاتر (Charlie Cutter) یا کاترین مارلو خلاصه می شود که کاملاً مناسب شخصیت آنها دوبلُری توانا انتخاب شده و باعث می شود که زبان تحسین ما را به ND باز کند.

در کل می توان به این نکته اشاره کرد که با یکی از کاندیدهای اصلی انتخاب بهترین بازی سال روبرو هستیم؛ بازی ای که به جرات می توان گفت بهترین گرافیک کنسولی نسل کنونی بازی های رایانه ای را در اختیار دارد که جزءیات باورنکردنی و فیزیک زیبایش آن را کامل کرده بود. بار دیگر Naughty Dog ثابت کرد که یکی از بهترین ها می تواند بهترین ها را خلق کند و در ذهن ها ماندگار سازد.

    امتیازات:
    گیم پلی: 10
    گرافیک: 10
    نوآوری: 8
    صداگذاری: 10
    جذابیت: 9
    امتیاز کل: 9.5

 


[تصویر: jhylsxsj88bch1n59chz.gif]

 



 

پنج شنبه 17 آذر 1390برچسب:, :: 10:13 ::  نويسنده : نیما تهی

در E3 امسال شرکت مایکروسافت حضور معمولی ای داشت و چیز غیر منتظره ای را ندیدیم. با نگاهی به کنفرانس این شرکت (که اولین کنفرانس هم بود) و نگاهی به کلیت بازی هایی که برای کنسول ایکس باکس360 معرفی شد می بینیم که ایکس باکس تا نیمه ی ابتدایی سال آینده ی میلادی همان روند سال گذشته را ادامه خواهد داد.
پتلفرم PC امسال کاملا محجور مانده بود. به گونه ای که به نظر می رسد مایکروسافت به طور کلی از PC نا امید شده است. البته ظاهرا بازی سازهای حرفه ای نیز دیگر به مانند سالیان گذشته از این پلتفرم استقبال به عمل نمی آورند. در کنفرانس مایکروسافت تقریبا اسمی از PC برده نشد چه برسد به آن که برایش بازی ای نیز معرفی گردد. ظاهرا با گسترش روزافزون کرک بازی ها و سرعت اینترنت دیگر نباید به بازی بر روی رایانه های شخصی امیدی داشت؛ حتی حالا که کنسول ها روز به روز قدیمی تر می شوند.
اما در زمینه ی ایکس باکس360 هم مایکروسافت تنها چند عنوانی را معرفی کرد که تقریبا همگی در مورد آن قبل از آغاز کنفرانس آگاهی داشتیم. مثلا بازی های چند پلتفرمی Tomb Raider و Call Of Duty: Modern Warfare3 که برای پلی استیشن3 هم عرضه خواهد شد. البته احتمال می رود حداقل بسته های مکمل انحصاری را در آینده برای ایکس باکس360 شاهد باشیم. بازی های انحصاری و هاردکور این پلتفرم هم همان هایی بودند که همیشه انتظارشان را می کشیم، مثلا بازی ای نظیر Gears Of War3  . البته غافل گیری امسال معرفی دو عنوان جدید از مجموعه هیلو بود. ابتدا نسخه ی بازسازی شده ازاولین شماره ی هیلو که با گرافیکی دیدنی و تغییراتی گسترده در روند بازی باز می گردد و دیگر هیلو4 که دوباره با محوریت مسترچیف و کورتانا داستانی جدید را آغاز می کند. از نسخه ی باز سازی شده ویدئوی مفصلی به نمایش در آمد اما برای هیلو4 تنها یک دموی از پیش رندر شده در معرض دید تماشاگران قرار گرفت.
در کنار موارد مذکور تاکید و تایید مایکروسافت در E3 امسال حول حسگر حرکتی کینکت می چرخید و چه در خود کنفرانس مایکروسافت و چه در کنفرانس های مطبوعاتی سایر شرکت ها توانستیم عناوین متعددی را برای این دوربین عجیب و غریب شاهد باشیم. البته متاسفانه تقریبا تمام بازی هایی که به طور کامل از این حسگر استفاده می کردند تا شعار "شما کنترل کننده هستید" را محقق سازند، عناوین ساده و نه چندان جدی بودند که گیمرهای هاردکور و حرفه ای را شاید به این راحتی ها راضی نکنند. برای مثال بازیFable: Journey تنها نام این سری را بر دوش می کشد و در این بازی شخصیت اصلی در نمای اول شخص خود به جلو می رود و شما تنها می توانید با دستان خویش حرکات لازم برای شمشیر زدن و یا ایجاد جادو را ادا کنید. اما تقریبا در هیچکدام از بازی های حرفه ای که از کینکت استفاده می کنند شما کنترل کامل بازی را نمی توانید با کینکت در دست بگیرید و تنها می توان بخشی از روند بازی را در دست گرفت. مثلا در مس افکس3 تنها فایده ی کینکت بخش تشخیص صدای آن است که به وسیله ی آن می توانید دیالوگ ها را بیان کنید و یا دستور حمله و پناه گرفتن را برای همراهان خویش بیان کنید.
با این همه خبرهای خوش بسیاری هم برای E3 امسال داریم. از قرار معلوم در آینده ی تمامی محصولات EA Sports از کینکت پشتیبانی کامل خواهند کرد. پس، از این به بعد می توان با یک بازی ورزشی واقعا ورزش کرد. البته امکان بازی گلف با کینکت جالب است اما حقیقتا این که دو ساعت با کینکت فوتبال بازی کنیم احتمالا حسابی عرقمان را در خواهد آورد.
خبر خوب دیگر این که از این پس تمام بازی هایی که با پیشوند Tom Clancy's عرضه می شوند از کینکت پشتیبانی خواهد کرد. البته هنوز مشخص نیست که چطوری می توان در یک بازی اول شخص و یا سوم شخص تیراندازی با کینکت راه رفت و چرخید! حتی در بازی Star Wars مخصوص کینکت هم با کینکت همه کار اعم از شمشیر زدن، پریدن، کنترل وسایل نقلیه و... را می شد انجام داد به غیر از راه رفتن که به شکل خودکار انجام می شد.
در مجموع مایکروسافت به مانند سایر کمپانی ها از E3 امسال به جهت بازاریابی هر چه بهتر برای سخت افزار جدیدش استفاده کرد.


سردرگمی نینتندو از تعداد کنسول هایش به طور مشهودی در برنامه های این شرکت موج می زند. کنسول دستی DS خیلی وقت است که به بازار عرضه شده و طبیعی است که دیگر از طریق نیتندو به مانند سابق همایت نشود. اما متاسفانه Wii به عنوان یک کنسول خانگی از نظر میزان عمر مفید نتوانسته در برابر رقبایش مقاومت کند. چرا که این کنسول با تمام ویژگی ها و نو آوری هایش به علت ضعف سخت افزاری نمی تواند بازی های جدید را پشتبیانی کند و از طرفی دسته های حسگر حرکتی Move جانشین جدیدی برای حسگرهای حرکتی Wii هستند. از این رو E3 امسال برای کمپانی نیتندو محل مناسبی برای معرفی کنسول خانگی جدیدی بود. این کنسول جدید Wii U نام گرفت که در ادامه در باره اش توضیح خواهیم داد.
کنفرانس نینتندو به علت سالگرد 25 سالگی سری بازی های Legend of Zelda با یک شو، شامل اجرای زنده ی موسیقی و صحبت هایی در مورد این سری آغاز شد و در نهایت از تمامی علاقه مندان به این مجموعه در سراسر جهان تشکر به عمل آمد. این نمایش و تشکر حدود یک سوم از کنفرانس نینتندو را اشغال کرد!
پس از آن نوبت به 3DS بود که با عناوین سرگرم کننده و همه پسندش خود نمایی کند. بازی های 3DS شامل عناوین Super Mario، Star Fox، Marion Card، Luigis Mansion2 و Kid Ikarus می شدند که همگی سرگرم کننده و برای سنین پایین مناسب هستند. اما متاسفانه هیچگونه بازی هاردکور و حرفه ای بزرگ سال پسندی قابل مشاهده نبود. این واقعه نشان می دهد که در این نسل هم نینتندو از بازی های جدی و خشن به طور کامل و شایسته پشتیبانی نخواهد کرد. این موضوع در کنسول جدید این شرکت نیز شامل است.کنسول جدید Wii U که برای نخستین بار در E3 امسال معرفی شد نیز یکی دیگر از تکنولوژی های خلاقانه شرکت نینتندو است که بازی هایش می تواند تا سال ها مخاطب ها را سرگرم کند. این کنسول که تا 50 درصد از پلی استیشن3 نیز قوی تر است از دسته ای جدید بهره می برد. این دسته از نظر ظاهر بزرگ، بدقواره و بی ریخت است ولی پتانسیلی غیر قابل باور دارد. این دسته در کنار دکمه های معمول سایر دسته های جهان دارای یک صفحه نمایش بزرگ است که علیرغم توانایی حسگر حرکتی و صفحه ی چند لمسی، به وسیله ی بولوتوث با خود کنسول در رابطه است و می تواند تصاویر و اطلاعات را دریافت کند. مثلا اگر تلوزیون خاموش شود می توانید بازی را با کیفیت HD با دسته ی خود ادامه دهید و یا اگر دسته را به سمت راست بچرخانید سمت راست خود در بازی را می بینید بدون این که نیازی به چرخاندن تصویر در تلوزیون داشته باشید. در مجموع به نظر می رسد برگ برنده ی Wii U دسته هایش باشد. اما همانطور که گفته شد این کنسول از نظر گرافیکی وارد نسل جدیدی نشده و احتمالا همانند کنسول خانگی قبلی شرکت نینتندو طول عمر کمی نسبت به دستگاهی مثل پلی استیشن4 خواهد داشت.
در E3 امسال بازی انحصاری مهمی برای Wii U معرفی نشد. باید تا E3 سال آینده صبر کنیم. گفتنی است که Wii U در سال 2012 به بازار عرضه خواهد شد.
 
 
 
 
کمپانی سونی در E3 امسال برای پلی استیشن3، معمولی و برای کنسول دستی جدید این شرکت یعنی پلی استیشن Vita فوق العاده بود. پلی استیشن3 در زمینه ی بازی های انحصاری اش خوب بود. اما دقیقا پایش را حتی کمی از خوب فرار تر نگذاشت. همیشه عادت داشتیم در کنفرانس های مطبوعاتی،بازی های انحصاری خارق العاده و جدیدی را شاهد باشیم. ولی امسال همان بازی هایی را دیدیم که کاملا توقع داشتیم ببینیم؛ بدون هر گونه چیز خارق العاده ، سوپرایز کننده ای.
می توان کنفرانس سونی را به سه قسمت تقسیم کرد. ابتدا بازی های انحصاری هاردکور برای پلی استیشن3، بازی های ساده و سرگرم کننده برای دسته ی حسگر حرکتی Move و در نهایت اطلاعات کنسول دستی جدید این شرکت که Vita نامیده شد.
کنفرانس امسال سونی با توضیحات و تقدیر و تشکر در مورد اتفاقات اخیر مرتبط با این کمپانی از زلزله و سونامی ژاپن گرفته تا قطعی های اخیر شبکه ی پلی استیشن آغاز شد. در ادامه دمویی از بازی Uncharted 3 به نمایش در آمد که شخصیت اصلی بازی یعنی ناتان را در یک کشتی مواج بر روی دریا نمایش می داد. گرافیک بازی همانطور که همه انتظار داشتند عالی و بی عیب و نقص بود. همچنین چیزی که در این نسخه غوغا می کند طراحی جلوه ی آب و فیزیک عالی این مایع است که حتی در مواقعی بر روند بازی نیز تاثیر دارد.
پس از این نوبت نمایش سه دقیقه ای دمویی از بازی Resistance 3 بود. متاسفانه نمی توان این دمو را خارق العاده دانست. اما به روند آن چند سلاح و نارنجک برقی افزوده شده بود که بسیار کار آمد به نظر می آمدند. در آخر نیز یک غول عنکبوتی عظیم معرفی و دمو به پایان رسید.
دو بازی جدید اما نه چندان مطرح هاردکور دیگر که برای پلی استیشن3 معرفی شدند نیز Dust و Star Hawk نام داشتند که در محیطی آخرالزمانی و فضایی رخ می دادند. اما هنوز اطلاعات زیادی از آن ها در دسترس نیست و نمی توان در مورد کیفیت شان اظهار نظر کرد.
تمام بازی های مذکور از نمایش سه بعدی و همچنین دسته های حسگر حرکتی Move پشتیبانی می کردند. با این حال نمی توان بازی کننده های کم سن و سال را دست کم گرفت. از این رو دموی دو بازی NBA2K12 و Medieval Moves: Deadmund's Quest برای علاقه مندان به نمایش در آمدند. Medieval Moves: Deadmund's Quest یک بازی کودکانه است که حسگر حرکتی Move حرف اول را در آن می زند و هر حرکتی از باز کردن قفل ها تا شمشیر زدن، با این حسگرها اجرا خواهد شد.
بازی های مطرح معرفی شده برای پلی استیشن3 همین موارد بودند. پس از آن نوبت به پلی استیشن Vita رسید. اطلاعات و بازی هایی که از این کنسول معرفی شدند همگی بسیار هیجان انگیز بودند و از همین الان خیلی ها از جمله خودم شدیدا به خرید این کنسول دستی قدرتمند علاقه مند شده اند. این کنسول در دو مدل 3G با قیمت 299 دلار و مدل Wifi با قیمت 249 دلار به بازار عرضه خواهد شد.
بازی های انحصاری و فوق العاده این دستگاه همگی در کنار سرگرم کننده بودن، با گرافیک بسیار زیبایی به نمایش در می آمدند. گل سر سبد آن ها نیز بازی Golden Abyss از سری Uncharted بود که با نسخه ی پلی استیشن3 این مجموعه تفاوت مشهودی نداشت. به جرات می توان گفت که Vita حداقل قدرتی معادل با نیمی از توان پلی استیشن3 را داراست. جزئیات محیط، فیزیک، حرکات و میزان انیمیشن در Golden Abyss دیوانه وار بود. از طرفی قابلیت هایی نظیر صفحه ی چند لمسی، حسگر حرکتی تعبیه شده درون دستگاه و صفحه های لمسی پشت کنسول، روند بازی ها را بسیار پویا و متنوع کرده اند. در کنار این عنوان، بازی Little Big Planet هم در قالب یک ویدئو به نمایش در آمد که استفاده ی مناسب از قابلیت های مختلف کنسول را عملی نشان می داد. البته در میان این بازی ها نمی توان از Street Fighter X Tekken گذشت که با جزئیاتی در حد کنسول های خانگی بر روی Vita اجرا می شد.
بازی ها و اخبار مطرح E3 امسال برای کنسول های شرکت سونی مواردی بودند که به صورت خلاصه بیان شد. به نظر می رسد سونی به شدت بر سخت افزار جدیدش تمرکز کرده است و در این راه کنسول های پیشین خود نظیر PSP و حتی پلی استیش3 را به آهستگی از یاد می برد.
بعضی مواقع تاریخ تکرار می شود. در سال 2004 که کنسول PSP عرضه شد سونی به آهستگی شروع به معرفی کنسول پلی استیشن3 کرد. حال که به زودی Vita وارد بازار می شود به نظر می رسد که باید در یکی دو سال آینده منتظر کنسول پلی استیشن4 باشیم. احتمالا در آینده ی نه چندان دور اخبار هیجان انگیزی را خواهیم شنید.
پنج شنبه 17 آذر 1390برچسب:, :: 10:10 ::  نويسنده : نیما تهی
www.newsgamespot.blogfa.com 
 
زیباترین ‌سونيك، طي سال‌هاي اخير
 
تقابل نسل‌ها شيرين است
 
 ناشر:Sega
 
سازنده:Sega
 
سبک:اکشن
 
سال‌هاست كه طرفداران سونيك، اين خارپشت دوست داشتني، در طلب يك عنوان دندان‌گير به سر مي‌برند. با خروج از عصر Genesis، سگا بارها براي خلق يك بازي زيبا با نام سونيك تلاش كرد؛ اما دريغ كه هر بار با نسخه‌اي ضعيف‌و بي‌محتواتر رو به رو مي‌شديم.

اگر شما هم از طرفداران قديمي سونيك هستيد و مانند خيلي‌هاي ديگر، دوران خوشي را با نسخه‌هاي اوليه گذرانده‌ايد، به شما پيشنهاد مي‌كنيم اولين حضور پرقدرت سونيك را بعد از حدود يك دهه از دست ندهيد! نسل‌هاي سونيك، دو سونيك كلاسيك (آن چيزي كه در Genesis ديده بوديم) و سونيك مدرن (پاي ثابت نسخه‌هاي اخير) را كنار هم و در مقابل دشمني فراتر از دكتر تخم مرغي! قرار مي‌دهد. تداوم زمان و مكان به هم ريخته و همه چيز در حال فروپاشي است. در اين ميان فقط سونيك(ها) مي‌توانند با جمع‌آوري زمردهاي آشفتگي، نظم دنيا را به آن برگردانند...

پنج شنبه 17 آذر 1390برچسب:, :: 10:8 ::  نويسنده : نیما تهی

نقد بازی PREY :
فكر كنم این بازی با توجه به زمان منتشر شدنش (نپرسید كی چون خودم هم دقیق نمیدونم ولی با بازی های بزرگی مثل FEAR یا HALF LIFE 2:EPISODE ONE همراه بوده) زیاد سر و صدا نخرد! ولی حرف های زیادی برای گفتن داره!
سبك بازی First Person Shooting و موتور پایه بازی به صورت كاملا عجیبی شبیه موتور پایه DOOM 3 اِ ولی خودش نیست!
از نظر صداگذاری بازی هیچ كم و كسری نداره، چه از نظر موسیقی چه از نظر افكتها و چه از نظر صدای شخصیت ها! از نظر من روی صدای شخصیت ها خیلی كار شده، نه تنها به خود شخصیت نزدیكه بلكه حتی از صداهای آشنای عرصه ی سینما استفاده شده! صدای شخصیت اول بازی بسیار عالی و بی نظیرِ. و در بعضی قسمت های بازی كاملا احساس شخصیت رو به بازیكن منتقل می كنه!
سازندگان بازی سعی بسیاری در نو آوری داشتن و به نظر من هم موفق بودن! به عنوان مثال به صورت كاملا هوشمندانه ای سعی كردن شخصیت اول بازی رو از دو دست و یه اسلحه كه دستشه (چیزی كه در همه ی بازی های FPS شاهد اون هستیم) خارج كنن. درسته دركل باز شما همان دو دست و اسلحه رو میبینید ولی با ریزه كاری هایی كه به چند تاش اشاره می كنم حس بیشتری نسبت به اون دارید. ولی متاسفانه هنگامی كه حركات شخصیت اول رو جلوی آیینه میبینید یه كم می خوره تو ذوقتون! از دیگر نو آوری ها می شه به سیستم جاذبه جالبی كه تا حالا تو هیچ بازی ندیده بودم اشاره كرد. در سفینه ایی كه گیر کردید (در مورد داستان بازی انتهای مطلب اشاره میكنم) علاوه بر اینكه از طرف كف (اگه اسمشو بشه گذاشت كف!) به شما نیروی جاذبه وارد میشه در بعضی قسمت های بازی این نیرو از طرف دیوار یا سقف هم به شما وارد میشه یعنی اینكه میتوانید رو دیوار یا سقف راه برید!!! كه در اكثر مواقع این موضوع رو خودتون كنترل میكنید. علاوه بر این در بعضی قسمت ها یه نوار می بینید كه هنگامی كه روی اون راه میرید به اون چسبیدید و این نوار روی سقف و دیوار یا حتی روی هوا هم كشیده شده!!! واقعا تجربه جالبی، حتی برای شخصیت اول، چون اولین بار كه با این نوارها مواجه میشه خوشش میاد یه كم كه راه میره استفراغ می كنه!!!!
در مورد سلاح ها بگم! گرچه كلكسیون كامل نیست و از 7 تا تجاوز نمیكنه ولی چون سلاح هاش غیرواقعی و تخیلی تكراری نمیشه. همه ی سلاح ها موجوداتی زنده هستن!!! و در كل خوب طراحی شدن!
خوب بریم سراغ داستان بازی! همه سعی می كنن داستان بازی رو همون اولای نقد بگن ولی از اونجایی كه داستان تو سبك FPS یكی از آخرین نكاتِ منم آخر نقد آوردمش!
2،3 نقدی كه از این بازی خوندم بلا استثنا از یه داستان كلیشه ای نام برده بودن! ولی من با این نظر كاملا مخالفم! به دو دلیل: یكی اینكه این بازی اصلا FPS اِ و تو بازی FPS داستان رو میگذارند كه فقط سنت شكنی نشه! ولی داستان این بازی بیشتر از این حرفاست! دوم اینكه بذارید تو یه جمله مفید و مختصر بگم: شما به هیچ وجه نمیتونید آینده ی بازی رو حدس بزنید!!! (البته اگه از سازندگان بازی نباشید یا iq بالای 300 ! نداشته باشید!!)
خوب داستان از این قراره كه شخصیت شما یه آمریكایی بومیه (از قبیله ی چِرِكی) كه سعی كرده خودشو با قرن 21 وفق بده (البته زمان بازی مال آینده است ولی تو همین قرنه) و در اول بازی سعی میكنه نامزدش رو راضی كنه تا از كافه ی پدرش كه فوت كرده دست برداره و با هم به شهر برن! در این داستان علاوه بر این دو شخصیت كلیدی یه پدربزرگ هم هست(پدربزرگ نامزدش). این پدر بزرگ یه كم بیشتر از دنیای مادیات حالیشه، و از اونجایی كه پسره رو نصیحت های عجیب و غریب میكنه فكر كنم از آینده خبر داره! البته شخصیت اول بازی هم یه سری نیروهای فرا روانی(!!!) هم داره كه در طول بازی به كمك پدربزرگش بهشون دست پیدا می كنه!
تو همین حال و هوا بازی شروع میشه و با یه درگیری مختصر با دو اراذل و اوباش تو كافه ادامه پیدا می كنه كه یهو یه نور سبز از آسمون شروع می كنه اطراف كافه رو جاروب كردن (اون موقع شبه) و هرچیزی دستش میاد بالا میبره دقیقا شبیه چیزایی كه تو فیلما در مورد حمله ی فضایی ها دیده بودیم!
داخل كافه فقط این 3 شخصیت سرحالن(منظورم اینه كه میزنید اون دو نفر رو ناقص می كنید!) كه نامزده كلی ترسیده، پدربزرگه داره تند تند نصیحت میكنه، شما هم احتمالا دارید این ور اون ور میدوید!! و در آخر این 3 نفر درون سفینه كه خیلی بزرگه و تقریبا همه ی مراحل بازی تو اونه گیر می افتن و هدف اصلیتون نجات پیدا كردنه!
خوب امیدوارم اینقدر مشتاق شده باشید كه ادامه داستان رو خودتون ببینید! یه جمله ی كوتاه : در مواقعی كه می خاستم یه تصمیم بگیرم همیشه دو دل بودم و تو یكی از دلام می گفتم از این بازی هیچ چیز بعید نیست!!
در ضمن از اونجایی كه در بعضی صحنه ها خشونت بیش از حد دیده میشه این بازی رو به افراد زیر 15 سال توصیه نمی كنم! (اینم نكته ایی برای والدین!)
می رسیم به بخش پایانی كه سیستم مورد نیازِ :
من این بازی رو با یه كارت گرافیك Geforce fx 6200 و سی پی یو Intel Pentium 2.6 و رم 512 با حداكثر گرافیك و رزولوشن 800*600 به راحتی اجرا كردم!
این بازی رو می توانید با گرافیك Geforce fx 5600 و سی پی یو 1.8 یا 2 و رم 256 اجرا كنید! به طوری كه ارزش اجرا كردن داشته باشه!!! ولی كمتر از این رو به هیچ وجه برای این بازی پیشنهاد نمی كنم! در مورد سری Radeon هم خواهشا سوال نكنید!

چهار شنبه 16 آذر 1390برچسب:, :: 8:6 ::  نويسنده : نیما تهی

اگر با توجه به اسم بازی، انتظار دارید Starhawk همان Warhawk در فضا باشد، تقریباً درست فكر كرده ایدً ولی همه ماجرا این طور نیست. استودیوی Lightbox از اعضای سابق سازنده بازی محبوب Warhawk تشكیل شده و ایده های بسیاری از آن بازی قرض گرفته است. سازندگان المان های بسیار جدیدی را هم در آستین داشته اند. اول از همه، بخش Campaign برای قسمت Single Player طراحی شده كه در آینده دور، در فضا به سبك وسترن ساخته می شود. Starhawk در آینده ای بی قانون شكل می گیرد كه ساخت كلون بسیار افزایش یافته، خصوصاً در دوره ای كه "The Rush" نامیده می شود.

 

برای نقد و بررسی کامل بازی و دیدن تصاویری از بازی ، به ادامه مطلب مراجعه کنید...

طبق گفته آقای دیلان جاب (Dylan Jobe) رئیس استودیو، دوره The Rush زمانی است كه معدنچی ها و كلون ها سخت حفاری می كنند تا انرژی ای به نام Rift را بدست آورند كه برای آینده بسیار ارزشمند است. متأسفانه این انرژی برای معدنچی های خیلی خطرناك است و باعث مردن آن ها به شكلی فجیع می شود. مردانی كه از این خطر نجات پیدا كرده اند، تغییر مكان می دهند و به گروهی كه Rift را می پرستند، ملحق می شوند و سعی می كنند از آن در مقابل دیگران دفاع كنند. كسانی كه از معادن فرار می كنند، در مقابل معدنچی ها می ایستند و به طور كلی وقایع Starhawk را تشكیل می دهند. اما بخش تك نفره بازی در حقیقت روی دو نفر تمركز دارد. داستان بخش Campaign در مورد مردی به نام امت گریو (Emmet Grave) است كه از یك خطر جدی از Rift نجات پیدا كرده است.

                

شخصیت بعد سیدنی کاتر (Sidney Cutter) است كه قبلاً تجربه ای با Rift داشته و زندگی امت را از انفجار Rift نجات داده، اما مشكل اینجاست كه درمان قطعی برای این بیماری نیست و این موضوع شخصیت اصلی بازی را در طول داستان با درد و رنج همراه كرده است. در دنیای Starhawk جنگ های داخلی زیادی شكل می گیرند كه آتش آن ها به مردم و شهرها هم می رسد. امت و سیدنی دو سرباز اجیر شده هستند و وظیفه دارند تا دشمن را عقب نگه دارند و اتفاقاً آن ها كسب و كار خوبی از این بابت دست و پا کرده اند. جاب می گوید: "ما واقعاً امت و گریو را دوست داریم، ولی برای ما این چیزی بیش از یك داستان بود و واقعاً می خواستیم در مكانیك اصلی بازی كاری متفاوت انجام دهیم."

در این مرحله از ساخت، جاب سیستم Build & Battle را نشان می دهد كه هسته اصلی گیم پلی Starhawk را تشكیل داده است. سیستم Build & Battle كه Lightbox ساخته، جوابی به ساختار معمولی بازی های تیراندازی است. این سیستم به شما اجازه می دهد تا ساختمان ها و به طور كلی ساختارهایی را همانند یك بازیReal-Time Strategy  بسازید. بازی پیرو مكانیزمی به نام Area-Based Shooter است كه حاوی A.I. و دشمنان مبارز در یك منطقه جنگی است. جاب می گوید: "ما می دانیم كه بسیاری از بازی های تیراندازی ساختاری ثابت دارند، ولی چه می شود كه ما به بازیكن این امكان را بدهیم تا در حالیكه بازی جریان دارد، ساختار و پایه بازی را طراحی كند و بعد می تواند نبرد را هر طور كه خودش دوست دارد، پیش ببرد."

این روش (بازیكن روش حمله های جدیدی را تجربه كند) چیزی است كه Lightbox انتظار دارد و این كلیدی به گیم پلی كلی Starhawk است. نقشه ای به نام Echo Post Relay در بازی وجود دارد كه در ابتدا با یك Sniper شروع می شود و شما می توانید از فاصله ای دور به دشمن شلیك كنید و آرام آرام به آن ها نزدیك شوید. دشمنانی كه می كشید، از خود انرژی Rift بر جای می گذارند كه با استفاده از آن می توانید هر ساختاری را بسازید، پس با كشتن دشمنان به ساخت و ساز خود ادامه می دهید و مهارت ساختن خود را افزایش می دهید. تمام ابزارهای Build & Battle با نگه داشتن دكمه مثلث ظاهر می شوند و خیلی ساده می توانید ساختاری را كه دوست دارید، انتخاب كنید. كل Starhawk در نمای سوم-شخص پیگیری می شود و تنها وقتی دوربین به عقب می رود كه شما می خواهید ساختمان خود را در جایی قرار دهید. در دموی نمایش داده شده از بازی، شما می توانید Turretهایی اطراف ساختمان خود قرار دهید تا از جناحین آن را از حمله دشمنان مصون نگه دارند.

ساختار اكشن بازی خیلی شبیه به Warhawk كار شده است. كنترل بازی خیلی ساده و كارآمد شده و شما واقعاً حس می كنید كنترلی بر جنگ دارید. Starhawk همانند Warhawk بخش قوی ای در قسمت چندنفره دارد و جاب اشاره می كند كه تیم سخت مشغول كار است تا امكانات جدید به آن اضافه كند و تعداد زیادی امكانات به بازی اضافه شده است. سیستمی به نام Uplink در بازی وجود دارد كه اكانت هر شخص را خیلی كارآمد و پر بار نشان می دهد. سیستم Build & Battle در Starhawk خیلی روان است، ولی تیم همچنان روی آن كار می كند. تا به الآن Starhawk بازی زیبایی به نظر می رسد، ولی هنوز برای قضاوت خیلی زود است. سخت است كه به مشكلات كنسول ها در اجرای بازی های استراتژی اشاره نكنیم، ولی سازندگان این بازی سعی می كنند که این مشكلات را از سر راه بردارند. مسلماً در E3 امسال اطلاعات هیجانی از این بازی خواهیم شنید.

چهار شنبه 16 آذر 1390برچسب:, :: 8:4 ::  نويسنده : نیما تهی
 

Action/Shooter/Third-Person/Tactical/Modern
سازنده: Ubisoft Paris
ناشر: Ubisoft
پلتفرم: psp


تـاریخ انتشـــار :
2012 March
همچنین موجود در:
pc   ps3   x360  

ارواح، دیگر به آن معنی نیستند که ما در فیلم های ترسناک آن را آموخته ایم. حتی آن چیزی هم نیستند که اکثر ما به آن اعتقاد داریم! ارواح در قرن 21 انسان هایی هستند که تکنولوژی، احساسات آن ها را نابود کرده، اما فکرش را بکنید که تکنولوژی واقعاً انسان را به موجودی روح مانند، نامرئی و سبک مانند نسیمی که از نقطه ای به نقطه دیگر می رود تبدیل کند. اگر تجسم چنین چیزی برایتان سخت است، نگاهی به تصاویر و تریلرهای منتشر شده از Ghost Recon: Future Soldier بیندازید. در نمایشگاه Gamescom امسال بازی Ghost Recon: Future Soldier هم حضور داشت و خیلی ها توانستند قسمت هایی از این عنوان در حال ساخت را بازی کنند.

با تجربه این عنوان، تازه می توان به این نتیجه رسید که Future Soldier با سری Advanced Warfighter تفاوت های زیادی دارد. نسخه جدید این بازی با آن چیزی که در E3 سال 2010 به نمایش درآمد هم متفاوت تر است. سازندگان، بازی را به شکلی تغییر داده اند که کار تیمی در بازی بیشتر شود تا بازیکنان بتوانند خود را در یک جوخه از سربازان فوق حرفه ای احساس کنند. درست است که در این بازی می توان همانند رمبو (Rambo) همه را به گلوله بست و پیشروی کرد، اما این بازی به صورتی طراحی شده که اگر توسط نیروهای دشمن دیده بشوید، مسیر بازی برایتان سخت تر و طولانی تر خواهد شد. پس بهتر است مراحل را به صورت گروهی و بی سر و صدا پیش ببرید.


 

 



 

همان طور که می دانید، بازی Future Soldier یک عنوان سوم-شخص تیراندازی است، اما اساس کار این است که در هر مرحله موقعیت را بسنجید و سپس عملیات را آغاز کنید. آن چیزی که در سال 2010 از این بازی به نمایش درآمد، سربازان بازی را مانند گرگ هایی درنده نشان می داد که آرام حرکت می کنند و به یکباره دشمن را غافلگیر می کنند. بازی با کمک تکنولوژی های پیشرفته ای مانند لباس هایی که نور را از خودشان عبور می دادند (Light-Bending Suit) و شخصیت بازی را نامرئی جلوه می دادند، پیش می رفت. اما در زمان تیراندازی این حس به بازیکن دست می داد که در بازی تنها هست! در نسخه جدید بازی Future Soldier به شما ابزار و امکانات فوق العاده قدرتمندی مانند UAV داده می شود تا بتوانید دشمن را برای هم تیمی هایتان مشخص کنید.

این امکان در نسخه قبلی این سری از بازی ها نیز وجود داشت، اما در این نسخه UAVها را می توان به سرعت بین حالت مبارزه و راندن آن ها تعویض کرد. حتی در این نسخه سایر هم تیمی ها هم می توانند UAV شما را کنترل کنند. همان طور که اشاره کردیم، این نسخه از سری بازی های GR بیشتر روی کار گروهی تمرکز کرده و فرمان دادن به یاران چندان نقش پر رنگی مانند نسخه های قبل در بازی ایفا نمی کند. بر خلاف سری بازی های Advanced Warfighter در Future Soldier می توان بازی را به صورت Co-Op انجام داد. در این حالت، استفاده از UAVها و مشخص کردن دشمنان برای یارتان به مهمترین قسمت بازی تبدیل می شود، اما انجام دادن بازی به صورت تک نفره هم لذت خاص خودش را دارد و برای کسانی که نمی توانند این عنوان را به صورت Co-Op بازی کنند، بسیار هیجان انگیزخواهد بود.

البته داشتن یک دوست حرف شنو هم در بخش Co-Op یک نعمت بزرگ خواهد بود! یکی از قسمت های خوبی که در این بازی به چشم می خورد و از نسخه های قبلی وارد این بازی شده، حالت کاور گیری در زمان مبارزه است. در نمایش های اولیه این عنوان، در زمان تیراندازی، در حالتی که پشت جان پناه پنهان شده اید، دوربین به حالت اول-شخص تغییر حالت می داد. این موضوع برای خیلی از بازیکنان ناخوشایند بود و به همین دلیل تیم سازنده، اصلاحاتی در این قسمت انجام داد. در نسخه جدید، حالت سوم-شخص در زمان پنهان شدن هم حفظ می شود و بازی تنها در صورتی که بازیکن قصد زوم کردن روی دشمن را داشته باشد، به حالت اول-شخص درمی آید.

البته این موضوع هم در زمانی است که بازیکن بخواهند تمرکز بیشتری روی دشمن داشته باشند تا بتوانند با تیرهای کمتری او را از پا درآورند. با نمایش جدیدی که از این عنوان منتشر شد، مشخص شد که Ubisoft تا حد بسیار زیادی به بازخوردهای بازی و نظرات بازیکنان و طرفداران این سری از بازی ها توجه کرده است. مشخص است که این کمپانی روی این بازی حساب ویژه ای باز کرده و سعی کرده گیم پلی را به صورتی طراحی کند که بازیکنان با آن ارتباط بیشتری برقرار کنند. اضافه شدن بخش Co-Op به بازی از قسمت های خوب آن است. همچنین سازندگان به این موضوع که سری بازی های GR از عنوان های اکشن تاتیکی بوده، توجه زیادی کرده اند و به همین دلیل کاری کرده اند که بازیکنان بازی را با آنالیز مراحل و طراحی تاکتیک خاص پیش ببرند. هنوز تاریخ عرضه این بازی به طور دقیق مشخص نشده، اما این بازی در سال 2012 راهی بازار خواهد شد.

 

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها
  • در این شهر...
  • پری دانلود
  • کیت اگزوز
  • زنون قوی
  • چراغ لیزری دوچرخه

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بگو هستی2 و آدرس begoohasti2.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 95
بازدید کل : 53510
تعداد مطالب : 50
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


<-PollName->

<-PollItems->

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 95
بازدید کل : 53510
تعداد مطالب : 50
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1

خبرنامه وبلاگ:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید