بگو هستی2
چهار شنبه 16 آذر 1390برچسب:, :: 7:59 ::  نويسنده : نیما تهی

بازی Dead Island در سال 2006 معرفی شد، اما از آن سال به بعد عرضه این بازی بارها با تأخیر مواجه شد. دلیل آن هم می تواند ساخت بازی هایی مانند Call of Juarez و چند عنوان دیگر توسط Techland باشد. در حالیکه این بازی بی سر و صدا مراحل ساخت را پشت سر گذاشت، سازندگان با عرضه یک CG غافلگیر کننده از این بازی، تمام نظرات را به سمت خودشان و این عنوان جلب کردند. این CG آنقدر زیبا و خلاقانه بود که افرادی مانند هیدئو کوجیما (Hideo Kojima) را تحت تأثیر قرار داد، اما نسخه نهایی بازی به اندازه آن CG متحیر کننده نیست.

داستان

بازی در جزیره زیبایی به نام Banoi رخ می دهد. یک جزیره ساحلی با مناظر فوق العاده که همه گردشگران را به آنجا کشانده است. شخصیت اصلی بازی هم از جزو همین افراد است که در این جزیره برای تفریح آمده اند. همه چیز روال معمول را دارد و مردم لحظات خوشی را سپری می کنند. شخصیت اصلی بازی که سرمست از خوشی های اطرافش است، چندان به اتفاقاتی که در کنار او رخ می دهند، توجه نمی کند. او بعد از یک روز طولانی به اتاقش می رود و می خوابد، اما صبح فردا مانند روزهای معمولی نیست. او از خواب بیدار می شود و متوجه اتفاقاتی می شود که در طول شب رخ داده است. دیگر خبری از شور و هیجانی که شب گذشته شاهد آن بود، نیست و همه آن ها جایشان را به افراد مرده، خون و آشوب داده اند. شخصیت اصلی بازی به یکباره با زامبی هایی روبرو می شود که به سمت او حمله ور می شوند و قصد کشتن او را دارند. او خود را نجات می دهد و چند تن از نجات یافتگان را پیدا می کند.

داستان بازی با حمله مرموز زامبی ها شروع می شود و بازیکنان را با یک اتفاق تقریباً تکراری که در بازی های زیادی رخ داده، مواجه می کند. در ابتدای بازی اطلاعات زیادی به بازیکن داده نمی شود و بازیکن با پیشرفت در بازی به مسائل مختلف پی می برد، اما همه چیز بسیار سطحی کار شده و بازی به جز شروع اولیه مرموز، قسمت جالب توجهی در داستان ندارد. البته باید به این موضوع هم اشاره کرد که در طی بازی به صحنه هایی برخواهید خورد که بسیار خوب از کار درآمده اند و حس و حال آن فضا و آنچه بر دیگران می گذرد را می توان حس کرد. در کنار داستان اصلی، مأموریت های فرعی هم دارای نکات جالب توجهی هستند و انجام دادن آن ها به درک بهتر محیط و اتفاقات بازی کمک می کند. شروع بازی بسیار عالی است و بازیکنان با فضای مرموز بازی می توانند ارتباط برقرار کنند، اما داستان کشش لازم را در ادامه بازی ندارد و در برخی قسمت ها مأموریت ها بدون توجه به داستان بازی سپری می شوند.

گرافیک

مانند همه بازی هایی که استودیوی Techland سازنده آن ها است، این بازی نیز با موتور بازیسازی Chrome 5 ساخته شده است. این موتور بازیسازی قدرت خلق مناظر طبیعی بسیار زیبایی را دارد و در عنوان های قبلی Techland هم این موضوع کاملاً مشخص بود (البته به جز بازی Call of Juarez :The Cartel). در این بازی با جزیره بزرگی روبرو خواهید بود که می توانید به قسمت های مختلف آن بروید. با این گردش ها می توانید شاهد طراحی خوب سازندگان و نمایش قابل قبولی باشید که محیط های بازی پیش روی شما قرار می دهند. البته باید به این موضوع هم اشاره کرد که طراحی محیط های جنگلی بازی را به طور کلی می توان در سطح خوبی دانست، اما در جزئیات دارای ضعف های متعددی هم هستند.

به طور مثال، یکی از مشکلات بازی، دیر پردازش شدن بافت ها است. این مشکل به دفعات زیاد در طول بازی دیده می شود و از زیبایی بازی کاسته است. از قسمت های جالب توجه بازی، طراحی زامبی های آن است. زامبی های این عنوان در مقایسه با موجوداتی که در عنوان هایی مانند Left 4 Dead مشاهده کرده بودیم، از طراحی بسیار بهتری برخوردار هستند و سازندگان به نکته های خوبی برای طراحی آن ها توجه کرده اند. اما موضوع اصلی تعداد آن ها است. همیشه تعداد زامبی های یک شکل در بازی بیش از حد است و شما با تکرار آن ها مواجه می شوید. در حالیکه مدل های زامبی ها هم از تنوع خوبی برخوردار است، این موضوع در بازی به چشم می خورد.

از دیگر مشکلات بازی در این قسمت، برش های صفحه (Screen Tearing) است. این مشکل هم در طول بازی به دفعات زیاد دیده می شود و آنقدر زیاد است که ممکن است روی روند بازی شما تأثیرگذار باشد. کیفیت بافت های بازی آنچنان که باید بالا نیست و از کیفیت متوسطی برخوردار هستند. این موضوع باعث شده که گرافیک بازی شگفت انگیز به نظر نرسد. طراحی شخصیت های بازی نیز در نوع خود جالب توجه است، اما بسیار بی روح و بی احساس هستند. انیمشن هایی که برای آن ها طراحی شده، خوب نیستند و این موضوع باعث شده که آن ها بسیار بی احساس و خشک به نظر برسند. ضعف انیمیشن های به کار رفته برای شخصیت های بازی از زیبایی های این عنوان کم کرده است.

موسیقی/صداگذاری

این عنوان از موسیقی خوبی بهره می برد و سازندگان با خلق موسیقی های هیجان انگیز، مرموز و کمی ترسناک، فضای خوبی برای بازی به وجود آورده اند. موسیقی پخش شده در زمان Loading بازی نیز در نوع خود جالب توجه است و حس خوبی به بازیکن می بخشد. از طرفی در جریان بازی موسیقی خاصی پخش نمی شود و بیشتر صدای محیط و صدای درگیری زامبی ها به گوش می رسد. این موضوع باعث شده که بازیکن هیچ وقت گول مناظر طبیعی بازی را نخورد و همواره خطر را در نزدیکی اش احساس کند. دیالوگ های نسبتاً خوبی بین شخصیت های بازی رد و بدل می شوند که با صداگذاری تقریباً خوبی همراه هستند. نکته اصلی اینجاست که شخصیت های بازی نسبت به طرز بیان دیالوگ ها، از خود واکنش نشان نمی دهند. عدم طراحی انیمیشن های خوب برای صورت و نبود هماهنگی در حرکت لب ها با دیالوگ ها باعث شده که شخصیت های بازی کاملاً معمولی و بی احساس به نظر برسند.

گیم پلی

بازی Dead Island از گیم پلی خوبی برخوردار است که روند بازی را بسیار هیجان انگیز کرده است. این عنوان از جمله بازی هایی است که حالت اول-شخص در آن به خوبی اعمال شده است. دوربین با تکان ها و لرزش های خوبی همراه است و به خوبی حرکات شخصیت اصلی را به نمایش درمی آورد. دوربین دقیقاً نقش چشم های شخصیت اصلی بازی را ایفا می کند و شما با کنترل شخصیت اصلی با حالت های دید یک انسان روبرو می شوید. همانطور که گفته شد، بازی در جزیره بزرگی اتفاق می افتد و در طول جریان بازی هم به قسمت های مختلف آن می روید. مأموریت های بسیار زیادی برای این عنوان طراحی شده که در هر کدام از آن ها باید به خواسته چند نفر رسیدگی کنید.

مراحل فرعی زیادی هم در کنار خط داستانی اصلی بازی وجود دارند که می توانید آن ها را انجام دهید. البته انجام مأموریت های فرعی اجباری نیست و بازیکن می تواند با شنیدن نوع مأموریت و خطرات پیش رو، آن را بپذیرد یا رد کند. بازی کاملاً Sandbox طراحی شده و بازیکن در طول مراحل می تواند به قسمت های مختلف برود و کارهای گوناگونی را انجام دهد، اما باید به این موضوع هم توجه کرد که در هر نقطه این جزیره، زامبی ها در کمین هستند. در این بازی از اکثر وسائلی که در محیط دیده می شوند، می توان به عنوان سلاح استفاده کرد که هر وسیله به مدت محدودی قابل استفاده است و پس از آن باید دنبال یک جایگزین مناسب باشید.

در صورت نداشتن سلاح هم می توانید با مشت به استقبال زامبی ها بروید! مبارزه به صورت تن به تن هم جالب از کار درآمده و با صحنه های QTE همراه است. البته در صورتی که تعداد زامبی ها زیاد باشد، چه با دست خالی باشید و چه با سلاحی مانند یک میله آهنی، نمی توانید زامبی ها را از بین ببرید. در این حالت بهتر است فرار را بر قرار ترجیح دهید. همان طور که در ابتدا به این موضوع اشاره کردیم، بازی به بازیکن این امکان را می دهد که یکی از چهار شخصیت موجود در بازی را انتخاب کند و با آن ها وارد بازی شود، اما بازیکنان می توانند این شخصیت ها را به آن صورت که می خواهند تغییر دهند. المان های RPG خوبی هم در بازی قرار گرفته که بر جریان بازی تأثیرگذار هستند. در طول بازی می توانید سلاح های خود را ارتقاء دهید و چیزهای جدیدی خریداری کنید. همچنین یک ارتقاء درختی نیز برای شخصیت اصلی بازی طراحی شده که می توانید از آن استفاده کنید و قدرت های او را افزایش دهید. قسمت های تیراندازی بازی نیز هیجان انگیز هستند، اما به دلیل مهمات کم و نبود سلاح های زیاد در طول بازی، بیشتر جریان بازی را با سلاح های سرد پشت سر می گذارید. قسمت چندنفره و Co-Op این بازی نیز از هیجان خوبی برخوردار است و بازیکنان می توانند این بازی را به صورت چهار نفره هم تجربه کنند.

نتیجه گیری

به طور کلی می توان بازی Dead Island را یک بازی قابل قبول قلمداد کرد. البته ضعف های متعددی در طول بازی دیده می شوند که هیجان بازی و گیم پلی خوب آن باعث می شود که توجه کمتری به این قسمت صورت بگیرد.  این بازی را نمی توان جزو عنوان های تأثیرگذار نام برد، اما بازی کردن آن تجربه جدیدی را به همراه دارد.

چهار شنبه 16 آذر 1390برچسب:, :: 6:58 ::  نويسنده : نیما تهی

جان کارمک (John Carmack) و id Software را می توان پدران سبک FPS و بازی های سه بعدی نامید. بزرگترین بازی های سه بعدی FPS را id Software عرضه کرده است. Wolfenstein ،Quake و DOOM از شاهکارهای این شرکت هستند. آن ها همیشه با بازی های خود، پایه گذار استانداردهای جدید در تکنولوژی بوده اند و اینبار پس از چندین سال غیبت، علاوه بر ساخت بازی روی PC، کنسول ها را هم هدف گرفته اند و نتیجه کار آن ها IP جدیدی به نام RAGE است.

داستان

داستان RAGE همانند بسیاری از بازی های id در آینده، پس از آخرالزمان اتفاق می افتد. شخصیت اصلی و بی نام بازی، یک نیروی نظامی فضایی در آینده ای دور است که در سیارات دیگر همراه با گروه خود مشغول کاوش و بررسی کهکشان هستند. در همین حین، بازی یک شهاب سنگ بسیار بزرگ را نشان می دهد که وارد منظومه شمسی می شود. این شهاب سنگ به زمین نزدیک می شود و پس از برخورد با آن، تقریباً ۹۰ درصد جمعیت این سیاره را از بین می برد و آن را به یک سیاره کاملاً تخریب شده تبدیل می کند. پس از این ماجرا، شما به زمین بازمی گردید و نه تنها محیطی خشن و مرگبار را نظاره گر هستید، بلکه متوجه می شوید که نجات یافتگان این سیاره همه در حال شکار هم هستند و در حقیقت شما وارد جنگلی وحشی می شوید که قانونش کشتن یا کشته شدن است.

حال شما به عنوان یک غریبه باید برای بقا و زندگی کردن در کنار دیگران به آن ها ملحق شوید، ولی این کار به این سادگی ها هم نیست و باید کارها و خواسته های دیگران را اجرا کنید. متأسفانه داستان RAGE بر خلاف جو غنی خود، خیلی ضعیف است و شما در طول بازی فقط مأموریت های دیگران مثل نابود کردن جایی و یا پیدا کردن شیئی را انجام می دهید. هر چند سبک بازی تیراندازی است، ولی در این نسل ما عناوین بزرگی در این سبک داشتیم که داستان گویی فوق العاده ای داشتند و در حقیقت روایت یک داستان جذاب در این سبک روز به روز از اهمیت بالاتری برخوردار می شود. همانطور که ذکر شد، داستان RAGE نکته خاصی ندارد و از داستان های کوتاه تشکیل شده که آن ها هم آنچنان قوی نیستند.

 

گرافیک

جان کارمک، نابغه برنامه نویسی، پس از DOOM 3 سخت روی نسخه پنجم از موتور id Tech کار می کرد. کارمک می گفت که ابتدا تصمیم گرفته بود بازی ای بسازد که بافت های آن به شدت با کیفیت باشند و در همین حین روی ۶۰ فریم ثابت اجرا شود. تقریباً تمام اعضای id با این نظر مخالفت کردند، چون باور داشتند چنین چیزی غیر ممکن است، اما کارمک تسلیم نشد و نتیجه، ممکن شدن غیر ممکن شد! به جرأت می گویم که RAGE تکنیکی ترین گرافیک را بین تمام FPSهای این نسل دارد. بازی یک Open-World وسیع است که داخل این وسعت محیط های وسیع دیگری هم وجود دارند. کارمک با تکنیک خود-ساخته Mega-Texture چنین وسعت عظیمی را با کیفیت بسیار بالایی از بافت ها طراحی کرده و جالب اینجاست که تمام این موارد بدون یک ذره افت، روی ۶۰ فریم ثابت اجرا می شوند.

Loadingهای کم و کوتاه هم از طرفی به ارزش های کار او اضافه می کنند. بافت ها با توجه به Open-World بودن بازی بسیار با کیفیت هستند و وقتی از دور به آن ها نگاه می کنید، جزئیات بیشتری از آن ها را مشاهده می کنید. نورپردازی حجم دار بازی در کنار فریم بالا، تصویری را ارائه می کند که در نگاه اول فکر می کنید مشغول مشاهده یک دمو از پیش پردازش شده هستید. سایه زنی های با کیفیت و نورپردازی های دیدنی قدرت عجیب id Tech 5 و خالق آن جان کارمک را نشان می دهند. طراحی هنری بازی هم دسته کمی از بخش فنی آن ندارد. به خوبی می توانید حس دنیای نابود شده و خشن بازی را حس کنید. توجه به چیدمان محیط و جزئیات، بسیار بالا بوده و دقیقاً می توانید حس کنید که اینجا مکانی زنده بوده که پس از برخورد شهاب سنگ به زمین، حالا به این ویرانه تبدیل شده است.

متأسفانه در نسخه PC به علت مشکلات و ناهماهنگی هایی که بین بازی و Driverهای کارت های گرافیک وجود داشت، با Texture Loadingهای بسیار بد و ایرادهایی از این قبیل مواجه هستیم که البته با ارائه Patchهای ویژه برطرف خواهند شد. فیلترینگ های تصویری جالبی هم در بازی اضافه شده اند. مثلاً با وارد شدن به منطقه Dead City رنگ خاکستری و مشکی دقیقاً نام این منطقه را به ما نشان می دهند. محیط هایی مثل چاه های فاضلاب هم از قهوه ای سوخته تشکیل شده اند که حس کثیفی و زنگ زدگی آنجا را نشان می دهند. شخصیت ها هم بسیار با کیفیت هستند. حتی عادی ترین شخصیت ها از بیشترین جزئیات تشکیل شده اند و انیمیشن های صورت و بدن آن ها خیره کننده است. آسمان بازی در بخش مرکزی Wasteland هنوز آبی است و واقعاً زیبا طراحی شده است. ابرهای سفید زیبا روی پس زمینه آبی آن تمام توجه شما را به خود جلب می کنند و Draw to Distance با کیفیت و خیره کننده از ساختمان های فرو ریخته و یا کوه های تخریب شده، وسعت ویرانی را بیشتر به ما نشان می دهند. RAGE قطعاً یک هیولای گرافیکی است که تا انتهای بازی نفس شما را بند می آورد.

موسیقی/صداگذاری

صداگذاری افراد خیلی جالب است و به خوبی شخصیت آن ها را نشان می دهد. صداهای محیط هم خیلی خوب کار شده و جالب اینجاست که id صداهای خشن، مثل شلیک اسلحه و یا برخورد آهن با مکانی خاص و یا انفجار را با صدایی خیلی تیز افکت گذاری کرده که خیلی گوش خراش و مهیب کار شده اند. به لطف گرافیک بازی، همه جا پر از اشیاء مختلف است که بعضی از آن ها هم حرکت می کنند و یا الکتریسیته در آن ها جریان دارد و خوشبختانه تمام این جزئیات خیلی ریزبینانه صداگذاری شده اند. صدای چکیدن آب در غارها، صدای هیولاها در پس زمینه و… خیلی محیط ها را باورپذیر کرده اند. موسیقی های بازی هم بسیار زیبا کار شده اند. وقتی سوار ماشین می شوید، موسیقی Rock پخش می شود و باز هم شباهت های زیادی را بین این بازی و Twisted Metal می بینیم. در بعضی محیط های مخروبه، با آهنگسازی هایی روبرو هستیم که جو را به خوبی منتقل می کنند و یا بخش اکشن هم بسیار سریع و کوبنده کار شده است.

گیم پلی

RAGE را می توان تلفیقی از سبک تیراندازی های قدیمی id و عناوین جدیدی مثل BioShock و Borderlands دانست. بازی خیلی آرام شروع می شود، ولی هر چه جلوتر می روید، گیم پلی آن هیجانی تر و وسیع تر می شود. RAGE را می توان ترکیبی از وسعت Quake، ترس DOOM و نکات عجیب Wolfenstein دانست که محیط Fallout را قرض کرده و RPG بازی BioShock را به آن اضافه می کند. اضافه شدن بخش RPG بازی، بسیار زیبا است. نه به گونه ای است که طرفداران تیراندازی از آن گیج شوند و نه آنقدر خفیف است که طرفداران سبک RPG از آن زده بشوند. بازی Open-World است.

محیط های وسیعی در آن وجود دارد که صدها مکان مختلف (زیرزمین، دریچه ها، غارها، خیابان ها، ساختمان های مخروبه و حتی جنگل های نابود شده) هم در دل آن ها جای دارد. بازی خیلی موشکافانه و دقیق از کل به جزء می آید و در هر مقطع خود، سرگرم کننده است. همانند سایر بازی های id، سلاح های زیاد و عجیب و غریب جالبی در بازی وجود دارند که هر کدام از آن ها همانند BioShock از تیرهای مختلفی تشکیل شده اند. بازی یک بخش Inventory نیز دارد که می توان در آن هر چیزی را که می خواهید، درست کنید. می توانید با ترکیب تیرهای Cross-Bow و کمی الکتریسیته و چیپ های مغناطیسی، نوعی تیر درست کنید که وقتی به هدف شلیک شود، کنترل او را بدست بگیرید و با منفجر کردن وی یک عملیات انتحاری انجام دهید.

می توانید با اضافه کردن الکتریسیته به اسلحه خود با شلیک به آب، دشمنانی که در آن هستند را بکشید. می توانید به شاتگان خود الکتریسیته را اضافه کنید و با شلیک آن، دشمنانی که زره های فلزی پوشیده اند را نابود کنید. هر اسلحه قابلیت Upgrade شدن دارد. برای این کار، باید پیش فروشنده های شهر بروید و انواع و اقسام تجهیزات را بخرید. مثلاً قطعه ای به اسلحه خود اضافه کنید که باعث پایدارتر شدن آن در حین تیراندازی شود و یا لیزر به آن اضافه کنید و یا دوربین آن را عوض کنید. می توانید خشاب های مختلف به اسلحه خود اضافه کنید و یک Revolver معمولی را شبیه به یک Machine Gun خطرناک کنید. بمب های مختلفی هم در بازی وجود دارند.

بمب EMP همانطور که از نامش پیداست، می تواند تجهیزات الکتریکی دشمنان را از بین ببرد و نارنجک های معمولی هم آن ها را قطعه قطعه می کنند. شما می توانید خودتان ماشین کنترلی درست کنید. کافی است که چهار چرخ، یک موتور و یک بمب را به هم وصل کنید تا یک ماشین کنترلی با قدرت تخریب تانک درست کنید! می توانید پس از درست کردن آن، کنترل را به دست گرفته و آن را وارد محیط هایی بکنید که خودتان نمی توانید بروید. مثلاً آن را وسط صحبت کردن دشمنانتان بفرستید و با منفجر کردن آن به مکالمه آن ها خاتمه دهید! در ابتدای بازی، فکر می کردم که در ادامه کمی دچار تکرار شود، ولی سازندگان خیلی خوب از این موضوع مطلع بودند و کارهای جالبی را در این راستا انجام داده اند.

مثلاً هر چند وقت یکبار به طور کلی وارد یک محیط جدید با یک سری فیلترینگ جدید می شوید و بازی ناگهان همانند DOOM جوی خوفناک به خود می گیرد و یا در مرحله بعد، همانند Wolfenstein با هیولاهای عجیب و غریب می جنگید و یا ناگهان همانند Quake سربازهای حرفه ای به شما حمله می کنند. جدا از این مورد، تنوع دشمنان است که خیلی خوب طراحی شده اند و به طور کلی خیلی متفاوت هستند. مثلاً در یک مرحله با Mutantها مبارزه می کنید و در مرحله بعد با سربازهایی که تمام بدنشان از آهن تشکیل شده، می جنگید و ناگهان وارد نبرد با هیولایی به اندازه هیولاهای God of War می شوید. موضوع دیگر، نحوه در اختیار گذاشتن قابلیت های بازی است.

از همان ابتدا id تمام کارت های خود را رو نمی کند و خیلی آهسته با پیشروی در مراحل قابلیت های مختلف را بدست می آورید. به این شکل است که هر لحظه منتظر کسب یک قابلیت جدید از بازی هستید و همین موضوع نوعی کشش ایجاد می کند. همانطور که گفته شد، دشمنان خیلی متنوع هستند و کشتن آن ها هم در نتیجه متنوع می شود. همانند BioShock در این بازی شما مدام در حال تعویض اسلحه خود هستید. یکی به خاطر کمبود مهمات و دیگری روش های مختلف کشتن دشمنان است. به شخصه خیلی از این سیستم کمبود مهمات و استفاده تمام اسلحه ها لذت می برم که RAGE به خوبی چنین موضوعی را از BioShock به ارث برده است.

طی کردن محیط بزرگ بازی، مسلماً بدون وسیله نقلیه غیر ممکن است. بخش ماشین سواری هم خیلی عالی طراحی شده است. انواع و اقسام ماشین ها در اختیار شما قرار می گیرند و می توانید با شرکت در مسابقه های مختلف، ماشین های جدیدی هم بدست بیاورید. همانطور که در بخش تیراندازی با اسلحه ها و مهمات مختلفی روبرو هستید، در بخش رانندگی هم می توانید ماشین خود را به یک هیولای فلزی تبدیل کنید و بازی را شبیه به Twisted Metal دنبال کنید. بخش رانندگی خیلی خوب طراحی شده، ولی استفاده آن در مراحل اصلی خیلی کم است و صرفاً برای رانندگی به نقاط مختلف است که شما می توانید راحت با استفاده از Boost از دست دشمنان هم فرار کنید.

این موضوع باعث می شود که بازیکن کمتر بخش اکشن رانندگی بازی را تجربه کند و صرفاً آن ها را بیشتر در مراحل فرعی دنبال کند. چیزی که بیش از همه در این بازی مرا مجذوب خود کرد، هوش مصنوعی بازی است. به جرأت می گویم که رفتارهایی طبیعی تر از دشمنان RAGE در بازی دیگری ندیده ام. این هوش مصنوعی بسیار قوی باعث شده تا نبردها خیلی پر تنش و سخت شوند. دشمنان مدام در حال سنگر گرفتن هستند. هیچ وقت دشمنی را خارج از سنگر نمی بینید. آن ها بعضی اوقات اصلاً از سنگر خود بیرون نمی آیند و با شلیک کور (Blind Fire) به شما حمله می کنند و اگر هم شما زیاد در سنگر خود بمانید، باران نارنجک را به سمتتان می ریزند. اگر تنها باشند و متوجه بشوند که به تنهایی نمی توانند حساب شما را برسند، فرار می کنند تا به گروه های بیشتری از یاران خود برسند و دست جمعی به شما حمله کنند.

از چپ و راست به سمت شما می آیند و از روبرو هم نیروی قوی خود را می فرستند و اگر سریع عمل نکنید، خودتان را محصاره شده می بینید و در کمترین زمان کشته خواهید شد. اگر به سمت دشمن شلیک کنید، آنقدر تکان می خورد که شانس شما برای برخورد گلوله به او خیلی کم می شود. آن ها سرشان را می دزدند و یا خودشان را به زمین پرت می کنند و یا از روی دیوار می دوند. میله ها را می گیرند و از بالا به شما حمله می کنند. از پله استفاده نمی کنند و ه رچیزی که دم دستشان باشد را می گیرند و به سمتتان می آیند. به نظر من هوش مصنوعی واقعاً قوی ترین بخش این بازی است و سخت می توان باور کرد که این موجودات مجازی هستند. مراحل فرعی زیادی هم در بازی وجود دارند که البته اگر بخواهید تمام بخش های بازی را انجام بدهید، در اواخر آن کمی حس تکرار خواهید کرد که آن هم به خاطر نبود داستان قوی و البته زیاد بودن زمان گیم پلی بازی است.

نتیجه گیری

RAGE یک بازی بی نقص در بخش تکنیکی است که ترکیبی جالب بین گیم پلی آشنای نسل قبل با بازی های جدید بازار و بازی های خود id است. id بار دیگر نشان داد که هنوز هم در سبک FPS یکی از پیشروهای اصلی نسل خود است.

چهار شنبه 16 آذر 1390برچسب:, :: 6:54 ::  نويسنده : نیما تهی

 

The Lord of the Rings: War in the North

Lord of the Rings برای چندین سال در حالت سکوت قرار داشت. زمانی بود که همه به ارباب حلقه ها فکر می کردند. فیلم Lord of Rings بسیار محبوب بود و کتاب های آن جزو پر فروش ترین کتاب های سال شد. در بخش بازی Lord of Rings بسیار خوب پیش میرفت و با تنوع ژانر ها ( اکشن و استراتژیک) بازی های خوبی ساخته شده بود. در هر صورت, پس از تمام شدن فیلم Lord of Rings جذابیت آن به آرامی از بین رفت و بازی های آن فراموش شدند.

و حالا Warner bros و Snowblind بازی The Lord of the Rings: War in the North  را ساخته اند.

 

 

War in the North یک بازی اکشن-نقش آفرینی همراه با تمرکز قوی بر روی بازی تیمی است. با توجه به رده سنی بالای ۱۷ سال بازی باید انتظار مبارزه های وحشیانه رو داشت. تمام ویژگی های یک بازی اکشن-نقش آفرینی از مغازه ها گرفته تا آهنگری ها را دارد.

گیم پلی بازی هیچ ریسک واقعی نکرده و سیستم مبارزه بسیار ساده است. در War in the North شما و گروهتان (در بازی حالت تنها وجود ندارد; اگه نمی توانید دو نفر از دوستانتان را برای کنترل ۲ جنگجوی دیگر پیدا کنید هوش مصنوعی کنترل آن هارا بعهده می گیرد) باید به شمال بروید که جدید ترین تهدید یعنی Agandaur, یکی از خطرناک ترین افراد Sauron را بکشید.

The Lord of the Rings: War in the North

 

تیم سه نفره شما شامل, یک انسان دورزن, یک الف جادوگر, و یک dwarven جنگجو است. سیستم مبارزه ترکیبی از جنگ از نزدیک و دور است. دورزن شما مشخصا در استفاده از تیرکمان ماهرتر و نزدیک زن شما به خوبی با تبر مبارزه می کنند ولی در صورت نیاز آماده هستند که از روش های دیگر نیز استفاده کنند. با استفاده از حرکات طبیعی ساده می توانید دشمن خود را سریع تر بکشید.

 

War in the North دارای خونریزی ها و قتل عام هایی است که شما از سری بازی های ارباب حلقه ها انتظار دارید. بریدن دست, پا و سر ارگ ها با استفاده از حرکات ترکیبی. برخی از قدرت های خاص شما عالی هستند, مانند عقاب بزرگی به اسم Beleram کسی که میتوانید به آن دستور دهید تا به دشمن حمله کند. همچنین شخصیت های دیگر هم قدرت های خاص خود را دارند, برای مثال الف جادوگر میتونه از جادو های مفیدی مانند ایجاد محافظی برای حفاظت در مقابل دشمنان دورزن, استفاده کنه.

 

متاسفانه سیستم مبارزه بازی به سرعت تکراری  می شود و چندین بار جنگیدن با یک نوع دشمن شما را خسته می کند. با این که حالت تیمی بازی به خوبی اجرا شده است, اما وقتی که به تنهایی بازی میکنید متوجه برخی معایب آن می شوید. درحالی War in the North  دارای سیستمی است که میتوان اسلحه و زره خود را تغییر دهید, نمیتوانید سلاح هم تیمی خودتان که تحت کنترل هوش مصنوعی است تغییر دهید. نمی توانید کنترل آن ها را هر موقع که خواستید عوض کنید و باید صبر کنید تا قسمتی از بازی تمام شود تا بتوانید کاراکتر خود را عوض کنید. همچنین شما نمیتوانید سطح آن ها را بالا ببرید مگر زمانی که کنترل آن ها را در دست دارید.

 

The Lord of the Rings: War in the North

 

یک مشکل دیگر بازی این است که تیم شما دستور هایتان را به درستی اجرا نمی کنند. در حالی که شما دستر “حمله” یا “دفاع” می دهید آن ها معمولا طبق میل خودشان عمل میکنند.

در هر صورت, هنوز هم میشه گفت War in the North بازی خوبی است.

چهار شنبه 16 آذر 1390برچسب:, :: 6:48 ::  نويسنده : نیما تهی

 

[تصویر: Batman_Arkham_City_boxshot.jpg]
  • ناشر: Warner Bros. Interactive Entertainment
  • سازنده: Rocksteady Studios
  • سبک: Action Adventure
  • پلتفورم: PS3 | X360 | PC
  • تاریخ انتشار: October 18, 2011
     

تصور خیالی بودن یک دنیا و قهرمان هایش بسیار دشوار است. شاید این قهرمان ها در دنیای خیال ما باشند اما همین وجود باعث شده تا قوت قلبی برای تمام افرادی باشد که آنها را قبول دارند. مطمئناً در زندگی واقعی این قهرمانان نمی توانند کمکی در زندگی افراد کنند اما به یاد داشتن نام هایی همچون بتمن، سوپرمن، اسپایدرمن و قهرمان های دیگری که به عنوان یکی از یاری دهندگان انسان ها و مبارزان بدی ها به حساب می آیند، در ذهن باعث می شود که خیلی زود از کنار ظالمان رد نشویم و با تصوری که از چنین افرادی داریم می توانیم به آسانی با ظلم و ستمی که بعضی از افراد در دنیای واقعی در پیش می گیرند مقابله کنیم. وارد شدن چنین قهرمان هایی به ذهن، از دوران کودکی آغاز می شود که اگر فرد از همان دوران به دنبال داستان های آن قهرمان باشد، نام آن قهرمان و ویژگی هایش ملکه ذهنش می شود که این موضوع می تواند کمک بسیاری به آن فرد در حل مشکلاتش کند؛ بعد از بوجود آمدن هر مشکلی به قهرمان خود رجوع می کند و از خود می پرسد قهرمان من با این موضوع چگونه برخورد می کند و حال من باید چگونه با آن برخورد کنم؟ یکی از این قهرمان های داستانی، بتمن می باشد که سالیان زیادیست در اذهان مردم حضور دارد و می توانیم او را یکی از محبوبترین شخصیت ها بخوانیم. شروع بتمن از داستان های کمیک بوده که بعد از آن وارد انیمیشن ها و فیلم ها و بازی ها شده است. در ادامه نقد و بررسی ای بر تازه ترین بازی عرضه شده از این سری با نام شهر آرخام (Arkham City) خواهیم داشت ...

[تصویر: v7o9duqwm457me52z0f.jpg]

ادامه ای بر تیمارستان آرخام

در پایان تیمارستان آرخام شاهد پیروزی بتمن بر جوکر بودیم که این پیروزی نقش بسزایی برای شهردار شدن کوینسی شارپ (Quincy Sharp) داشت. در این مدت کوینسی کارهای زیادی را انجام داد که بسیاری از آنها بر ضرر گاتام (Gotham) بوده است. از بزرگترین کارهای وی کشیدن یک دیوار بزرگ به دور زندان بلک گیت (Blackgate) بود که این عمل به خرید زمین های اطراف زندان منجر شد. با بزرگ شدن زندان، کوینسی تصمیم بر انتخاب یک نام جدید گرفت و سرانجام آن را شهر آرخام نامید. زندانیان در این شهر می توانند آزادانه زندگی کنند اما به شرطی که قصد فرار را نداشته باشند و هر یک از زندانیان که قصد فرار را داشته باشد، به اعدام محکوم می شود. با توجه به آزادی هایی که در شهر آرخام وجود دارد، کوینسی تعداد عظیمی از نیروهای حفاظتی گاتام را به عنوان محافظ شهر قرار داد و دکتر هوگو استرنج (Hugo Strange) نیز بعنوان مدیر آرخام انتخاب شد. با توجه به سابقه ای که از دکتر سراغ داریم، این مدیریت بدون چشم داشت نخواهد بود.

وقایع شهر آرخام یکسال پس از رخدادهای تیمارستان آرخام به وقوع می پیوندد. با مطرح کردن طرح شهر آرخام و اجرای آن بدون در نظر گرفتن نظر افرادی همچون بروس وین که با این طرح موافق نبودند، اختلافاتی بین این افراد و شهردار گاتام بوجود آمد. داستان این قسمت از بازی از جایی شروع می شود که بروس وین توسط نیروهای دکتر هوگو ربوده می شود. هوگو قصد دارد با انجام پروژه ای از پیش مشخص شده (Protocol 10) به یکی از افراد قدرتمند در گاتام تبدیل شود. بعد از درگیری ای که بین بروس و نیروهای هوگو انجام می شود، بروس موفق به فرار از دست آن ها شده و از اینجاست که روایت اصلی داستان با پوشیدن لباس بتمن آغاز می شود و بروس به دنبال حل کردن مسئله های آرخام می رود. البته داستان بازی در همین حد خلاصه نمی شود و با توجه به حضور شخصیت های زیاد در بازی، اینبار با داستانی با محتوای بیشتر روبرو هستیم. علاوه بر هوگو، جوکر نیز در این قسمت حضور دارد و همیشه به به عنوان دشمن اصلی بتمن در نسخه های قبلی یاد می شد. در تیمارستان آرخام مشخص نشد جوکر در پایان بازی مرده است و یا زنده مانده که سر انجام با انتشار اولین نمایش از شهر آرخام مشخص شد جوکر با چهره ای پیرتر بر روی صندلی اش در حال خندیدن است. در این قسمت هارلی کوین، معشوقه جوکر کارهای او را انجام می دهد. علاوه بر جوکر، دو چهره (Two-Face) نیز یکی از دشمنان دیگر بتمن در بازی به حساب می آید که در ابتدای بازی، بتمن باید برای نجات زن گربه ای (Catwoman) که توسط دو چهره دستگیر شده برود. دوچهره همیشه با گروه پنگوئن و جوکر سر جنگ داشته که این موضوع نیز باعث کش و قوس های فراوان در اواسط داستان می شود.

[تصویر: mcqaz90wua5g8kzomob.jpg]

در این قسمت از بتمن نیز، علاوه بر ماموریت های اصلی که داستان اصلی بازی را رقم می زنند، ماموریت های جانبی نیز وجود دارد که با حضور تعداد زیاد شخصیت ها در بازی، این بخش بسیار جذاب خواهد بود. با توجه به اینکه هر یک از این ماموریت های جانبی خود دارای یک داستان جداگانه هستند و نقش یک مکمل را برای روایت داستان اصلی ایفا می کنند، اما آنقدرها نمی توانند مورد توجه قرار گیرند. البته این موضوع می تواند دلایل گوناگونی داشته باشد که مهمترین آن می تواند به دلیل حضور تعداد زیاد شخصیت ها در بازی باشد که باعث شده داستان این شخصیت ها آنطور که باید گفته نشود و با حذف بخش هایی از آن، گیمر در فهم اصلی داستان شخصیت ها دچار مشکل شود. هرچند با در نظر گرفتن اینکه ماموریت های جانبی جزء اصلی بازی به حساب نمی آیند، می توان از این موضوع چشم پوشی کرد. مطمئناً اگر تعداد این شخصیت ها کمتر بود، مجموعه داستان بازی را می توانستیم کاملاً بی نقص بخوانیم اما به طور کل اصلی داستان شهر آرخام بی نظیر می باشد.

سیاست های کهنه

گیم پلی این قسمت از بتمن ادامه ایست بر سیاست های بکار گرفته شده در تیمارستان آرخام که تنها در بخش هایی از آن به روز رسانی هایی صورت گرفته. با توجه به بی نقص بودن بخش گیم پلی تیمارستان آرخام، شرکت سازنده باز هم پیشرفت هایی را در آن بوجود آورده که می توانیم به اضافه شدن حرکات جدیدتر و افزایش تعداد افرادی که به سمت شما حمله می کنند اشاره کنیم.

یکی از ویژگی های خاص تیمارستان آرخام وجود حرکات زیاد در بخش مبارزات بود که این موضوع از خستگی گیمر جلوگیری می کرد. این روند در شهر آرخام نیز در پی گرفته شده و تنها فرقش اضافه شدن چند حرکت جدید به حرکات بخش مبارزه تیمارستان آرخام می باشد که خود نکته ایست مثبت.

اگر نسخه تیمارستان آرخام را تجربه کرده باشید، حداکثر 3 یا 4 نفر به سمت شما حمله می کردند که به راحتی می توانستید از پس آنها برآیید. در این قسمت از بتمن با توجه به به روز رسانی ای که در این بخش به عمل آمده این تعداد از پیش تعیین شده نمی باشد و تعداد حملات به هوش مصنوعی نوشته شده برای دشمنان بستگی دارد. البته این دلیلی نمی شود که شهر آرخام از گیم پلی سختی بهره می برد، اما اینبار با یکسری مبارزات جذاب تر و هیجانی تر روبرو خواهیم بود. لازم به ذکر است که دشمنان نیز با پیشروی در بازی قوی تر می شوند و این افزایش قدرت به بالا رفتن سطح فکر و نوع سلاح برمی گردد. با توجه به مشخص نبودن تعداد حملات، سازندگان بخشی را در بازی قرار داده اند که به آن بدل می گویند. قرار گرفتن این بخش در گیم پلی باعث شده یکنواختی در زدن یک دکمه از بین برود. شایان ذکر است که بدل کردن در بازی زمانی صورت می گیرد که در بالای سر دشمنان سه خط نمایان شود.

[تصویر: mspxgcyi9tz1b5hrzhl7.jpg]

تمام سلاح های بتمن از تیمارستان آرخام به شهر آرخام منتقل شده اند و فقط بروز رسانی ها و برخی تغییرات در آن صورت گرفته است. هنوز دو سلاح Glide و Detective نقش پررنگ تری در بین سلاح های دیگر بتمن دارند. از Glide می توانید برای آویزان شدن از ساختمان ها و عبور سریعتر در شهر استفاده کنید. لازم به ذکر است، شهری که در این قسمت طراحی شده، بسیار بزرگتر از تیمارستان آرخام میب اشد و Glide کمک بسزایی به شما برای عبور در شهر می کند. همانطور که در ابتدای این پاراگراف اشاره شد، به روز رسانی هایی در سلاح ها صورت گرفته که از مهمترین آنها می توانیم به تغییرات Detective اشاره کنیم که اینبار بیش از پیش به گیمر کمک می کند؛ تمایز اشیاء با رنگ های خاص مشخص شده اند و گیمر می توانید از این بخش برای گذراندن سریعتر و بهتر بازی استفاده کند؛ البته برای گذر سریعتر در بازی، سازندگان به دلیل بزرگی شهر، یک راهیاب را در بالای صفحه قرار داده اند تا بتمن به وسیله آن راه درست و سریعتر را در پیش بگیرد. همچنین دو اسلحه Line Launcher و Ultra Batclaw نیز جایگزین Sonic Batarangs و Batclaw شده اند.

اگر حواشی قبل از عرضه این عنوان را دنبال می کردید، کنترل شخصیت های دیگر در بازی از جمله حواشی بسیار جالب مربوط به بازی بود که با پیاده سازی آن، در این نسخه علاوه بر بتمن، گیمر می تواند Catwoman را هم کنترل کند. این شخصیت از داستانی جداگانه و یک گیم پلی خاص بهره می برد. البته برای تجربه شهر آرخام با زن گربه ای، باید هزینه اضافی ای را پرداخت کنید اما بدون شک تجربه شهر آرخام با Catwoman لذت بخش خواهد بود.

به طور کل گیمر می تواند بازی را هم به صورت مخفیانه و هم به صورت آشکار بگذراند و این انتخاب نیز بر عهده خودش می باشد که می خواهد با دشمنان وارد مبارزه شود و یا بازی را بدون هیچ مبارزه ای به پایان برساند. بخش گیم پلی شهر آرخام بی نقص می باشد و می توان آن را ادامه ای بر سیاست های موفق بخش گیم پلی تیمارستان آرخام دانست. شهر آرخام حدود 40 ساعت گیم پلی دارد که 25 ساعت آن را ماموریت های اصلی بازی تشکیل می دهند و مابقی را ماموریت های جانبی. همچنین در این قسمت از بتمن، با 438 معما از ریدلر (Riddler) روبرو می باشیم که خود به تنهایی بخشیست مجزا و پر هیجان. در کنار این همه لذت، گردش در شهر آرخام با وجود گیم پلی دنیای آزاد (Open-World) آن، فوق العاده می باشد.

[تصویر: zn5m1fvq0089v8d5bci5.jpg]

شهر تاریک

شهر آرخام از لحاظ بصری هیچ کم و کاستی ندارد. تمام استانداردهای طراحی در بازی رعایت شده است که می توان آن را به راحتی در طراحی محیط بازی، میان پرده ها و شخصیت ها مشاهده کرد. تمام حرکات لب ها با دیالوگ های بیان شده توسط شخصیت ها هماهنگی دارد. مطمئناً با این موضوع روبرو شده اید که تمام شخصیت ها بعد از دیدن بتمن، چهره شان به حالتی تبدیل می شود که انگار از بتمن می ترسند. اندازه این نسخه از بتمن، همانطور که سازندگان پیش از عرضه بازی به درستی اعلام کرده بودند، حدود 5 برابر اندازه شهر در نسخه تیمارستان آرخام می باشد که خود یکی از نکات مثبت این نسخه به محسوب می شود. طراحی شهر بسیار فوق العاده می باشد و سازندگان با توجه به مدت زمانی که بر روی آن کار کرده اند، توانسته اند شاهکاری را رقم بزنند و با خلق یک محیط سرد بارانی و تاریک، تمام ویژگی های خاص بتمن را به داخل آن انتقال دهند. این نسخه از لحاظر گرافیکی هیچ کمبودی ندارد و سازندگان از تمام قدرت موتور پایه Unreal Engine 3 استفاده کرده اند و اکنون آنها مطمئناً در کار با این موتور پایه استادی شده اند. در کنار طراحی فوق العاده شخصیت ها و محیط ها، هیچ گونه ضعف خاصی نیز در بافت ها دیده نمی شود. بازی از قابلیت سه بعدی پشتیبانی می کند و جالب است بدانید در منوی بازی بخشی با عنوان نمایش شخصیت ها وجود دارد که می توان آن ها را به صورت سه بعدی مشاهده کرد. در مجموع بدون شک گرافیک بازی از بخش های بی نقص این نسخه به شمار می رود.

صداهای آشنا

بسیاری از شما نولان نورث (Nolan North) صداپیشه شخصیت ناتان دریک (Nathan Drake)، شخصیت محبوب سری Uncharted را می شناسید. حال او به تیم صداگذاری Batman: Arkham City نیز پیوسته و در کنار صداپیشگان معروف دیگر که در نسخه قبلی بازی نیز حضور داشتند، از جمله کوین کانروی (Kevin Conroy) و مارک حمیل (Mark Hamill) - به ترتیب صداپیشه دو شخصیت بتمن و جوکر - فعالیت می کند. نولان نورث در شهر آخام صداپیشگی شخصیت های پنگوئن و نقابدار را بر عهده دارد. بدون شک بخش صداگذاری شخصیت ها در شهر آرخام با این صداپیشگان حرف های بسیاری برای گفتن دارد. همان طور که در بخش های قبل اشاره شد، حرکت لب ها هماهنگی کاملی با دیالوگ ها دارد که این موضوع باز هم به قدرت صداپیشگی افرادی همچون نورث، کانروی و حمیل بر می گردد.

[تصویر: q6gxcmhistecsvm6xfl7.jpg]

خوبی های صداگذاری در شخصیت ها خلاصه نمی شود و صدای محیط که به صحبت های دشمنان و شکستن اجسام بر می گردد نیز عالی کار شده. همچنین در بازی 19 ترک اصلی که ساخته نیک آروندل (Nick Arundel) و ران فیش (Ron Fish) می باشد، وجود دارد که در هنگام مبارزات حس خاصی را به گیمر انتقال می دهد. علاوه بر این 19 ترک، 11 ترک که هر کدام ساخته هنرمند خاصی است وجود دارد که با وجود این 30 ترک به جا و قدرتمند، موسیقی بازی هیچ کمی و کاستی ندارد. همچنین اعلام شده است که در تاریخ 22 نوامبر، این 30 ترک در قالب چند لوح فشرده در فروشگاه ها توزیع می شود؛ البته در حال حاضر هم از برخی از سایت ها قابل دانلود هستند!

بعد از گذشت 25 سال از عرضه اولین بازی بتمن، این شخصیت با وجود عناوینی اینچنین قدرتمند، محبوب تر از قبل نیز شده است و مطمئناً طرفداران این سری بازی ها، باز هم در انتظار عرضه شاهکار دیگری از این سری، از سوی Rocksteady خواهند بود. Batman: Arkham City مدتی پیش برای PS3 و X360 عرضه شد و نسخه PC آن نیز با تاخیری که خورد، در تاریخ 22 نوامبر و نسخه Wii U هم سال آینده میلادی عرضه می شود. اگر هنوز این بازی را تهیه نکرده اید پیشنهاد میکنم سریعتر آن را خریداری کنید تا یک شاهکار را از دست ندهید.

    امتیازات:
    گیم پلی: 10
    گرافیک: 10
    نوآوری: 8
    صداگذاری: 10
    جذابیت: 9
    امتیاز کل: 9.5

 


[تصویر: wjzt907xjssndulu865k.png]

سه شنبه 15 آذر 1390برچسب:, :: 23:18 ::  نويسنده : نیما تهی

SALAM BACHE HA MAN NIAZ BE KOMAK DAST DARAM AGE MISHE HA KASI KE MIKHAD BARAYE MAN NAZAR KHOSOSE BEFRESTE VA TOOYE OON NAM KARBARE VA PASSWORD KHODESH RO BEZARE TA MAN OON RO TABDIL BE YEKI AZ NEVISANDE HAYE SAYT BOKONAM

         BA TASHAKOR

سه شنبه 15 آذر 1390برچسب:, :: 22:42 ::  نويسنده : نیما تهی

 

با اين كه فورزا 4 پيشرفت‌هايي نسبت به عنوان بزرگ فورزا 3 داشته است، ولي با اين حال احساس مي‌كنيد همه چيز را قبلا ديده‌ايد. اين درست كه بازي‌هاي مسابقه‌اي ذاتشان اين طوري است كه تكراري مي‌شوند (مگر چند پيست در دنيا داريم يا چند ماشين در سال جديد ساخته مي‌شود كه انتظار تغييرات اساسي داشته باشيم؟) ولي فورزا 4 كمي زيادي شبيه فورزا 3 است. تقريبا اكثر ماشين‌ها و جاده‌ها را البته با گرافيك و جزئيات كمتر قبلا در فورزا 3 ديده‌ايد. با تمام اين تفاسير اصلا نمي‌توان گفت اين شماره ارزش خريدن ندارد.

در درجه اول اگر از آن جمله افرادي هستيد كه براي مدت‌هاي زيادي فورزا 3 را بازي مي‌كرديد برايتان يك سورپرايز وجود دارد. شما مي‌توانيد اطلاعات خود را از فورزا 3 به اين شماره منتقل كنيد و اين يعني ديگر لازم نيست تا گنجينه‌گرانبهايي را كه برايش زحمت زيادي كشيده‌ايد، دوباره جمع آوري كنيد. البته هر آنچه داشته‌ايد، منتقل نمي‌شود ولي با پول‌هايي كه در اختيارتان قرار مي‌گيرد ماشين‌هايي را تهيه مي‌كنيد كه در ابتداي بازي وقتي گاراژتان را مي‌بينيد از تعجب ممكن است خشك‌تان بزند.تراز رانندگي‌تان هم سر جايش خواهد بود.

اين يعني همان بازي با گرافيك بهتر و همان تجربه كه بايد ادامه‌اش بدهيد. البته شايد اين موضوع با مذاق بعضي‌ها كه دوست دارند تجربه‌جديدي داشته باشند و از اول زحمت بكشند و كلكسيون جديدي بسازند، خوش نيايد كه خب آنها مي‌توانند فايل ذخيره‌شان را بازيابي نكنند! البته بايد بدانيد كه خيلي زود هم به ماشين‌هاي فراري 430، آئودي R8، گالاردو و بوگاتي دسترسي پيدا مي‌كنيد. با درست پيچيدن سر پيچ‌ها، دريفت‌هاي بموقع و زودتر به خط پايان رسيدن، امتياز تجربه به دست مي‌آوريد و ارتقا پيدا مي‌كنيد و رسيدن به هر تراز مساوي است با يك ماشين جديد.

در ضمن در اين نسخه حتي مي‌توانيد از بين چند ماشين، كادوي دلخواه‌تان را انتخاب كنيد. در فورزا 3 بازي‌كننده آزادي بيشتري داشت ؛ يعني هر زمان و با هر ماشين و هر جايي كه مي‌خواستيد قسمت تك نفره را پيش مي‌برديد ؛ ولي الان ممكن است ساعت‌ها مجبور باشيد با يك ماشين رانندگي كنيد. البته مسير خود را مي‌توانيد انتخاب كنيد، ولي معمولا ماشين‌ها به شما ديكته مي‌شوند يا در بهترين حالت از ماشين‌هاي داخل گاراژتان استفاده مي‌كنيد.

 

از طرفي اين موضوع شما را براي خريدن ماشين‌هاي بيشتر بي نياز مي‌كند. قبلا ماشين‌تان هم با شما ارتقاي تراز پيدا مي‌كرد، ولي الان به اين شكل تغيير كرده است كه اگر فقط از ماشين‌هاي يك كمپاني استفاده كنيد، آن كمپاني هم در عوض با پول نقد به عنوان جايزه يا ارتقاي اجزاي ماشين‌تان از شما قدرداني مي‌كند. اگر ماشين‌تان را به دلخواه عوض كنيد يا حتي مجبور باشيد كه عوض كنيد، خب ديگر از اين جايزه‌ها و تخفيف‌ها و ارتقاها خبري نيست تا دوباره به كمپاني ديگري وفادار شويد.

در وهله‌دوم گرافيك بازي فوق‌العاده است و ماشين‌ها و جاده‌ها به طرز شگفت‌انگيزي پرجزئيات طراحي شده‌اند. نورپردازي خيره‌كننده است و از سايه‌ها بخوبي استفاده شده است، طوري كه واقعا حس رانندگي در آفتاب به بازي‌كننده منتقل مي‌شود.

جزئيات داخل ماشين‌ها هم قابل قبول است تا بازي‌كننده‌هايي كه ترجيح مي‌دهند از دوربين‌هاي متعدد بيرون ماشين استفاده نكنند و از داخل كابين به رانندگي بپردازند هم راضي باشند. طبيعي بودن صداي ماشين‌ها هم كه ديگر به يك موضوع عادي تبديل شده و موسيقي هم مثل هميشه خوب است. كنترل ماشين‌ها نسبت به فورزا 3 خيلي بهتر و واقعي‌تر شده و رانندگي با آنها لذت بخش‌تر است. هوش مصنوعي بهتر شده و اين طور نيست كه واقعا براحتي بتوانيد رقيبان‌تان را جا بگذاريد.

 

آنها كاملا تخريبي عمل مي‌كنند و در تلاش هستند تا هر چه بيشتر مانع راه يافتن شما به مرحله بعد شوند. اگر اشتباه كنيد يا به در و ديوار بزنيد، با فشردن دكمه‌اي به سبك شاهزاده پارسي مي‌توانيد به 10 ثانيه قبل برگرديد و حركت خود را تصحيح كنيد. البته اين قابليت به نظر ما اصلا خوب نيست؛ چرا كه واقعيت ماجرا و لذت تكرار هر پيست را از بين مي‌برد. حالت‌هاي كمكي ديگري هم در بازي وجود دارد كه هيجان آن را از بين مي‌برد مثل كمك در ترمز كردن يا خط‌هاي فرضي كمكي. با اين حال شما در انتخاب مختار هستيد و اگر از هيچ يك از آنها استفاده نكنيد، يك خودروي فراري فوق العاده جايزه مي‌گيريد و در آخر در صورت استفاده از آنها پول كمتري هم گيرتان مي‌آيد.

در نهايت قسمت چندنفره فورزا 4 حرف‌هاي زيادي براي گفتن دارد. اين بار تعداد كاربران از 8 به 16 افزايش پيدا كرده است كه مسابقه‌ها را جذاب‌تر مي‌كند. علاوه بر مسابقه‌هاي مستقيم، دِرَگ، دريفت و مسابقه‌موش و گربه بسيار جذاب و هيجان انگيزند. علاوه بر آن، امكان برگزاري چند مسابقه همزمان داخل يك پيست وجود دارد. ماشين بازها هم مي‌توانند ماشين‌هايشان را با توجه به تنوع زياد لوازم ماشين كه در بازي وجود دارد اسپورت كنند و با هم به اشتراك بگذارند يا خريد و فروش كنند. اگر كسي را براي آنلاين بازي كردن پيدا نكرديد، اصلا نگران نباشيد چون مي‌توانيد در پيست‌ها به شكستن ركورد ديگران بپردازيد و براي اين كار با سايه‌اي از ماشين رقيب‌تان كه همان مسير را رفته است مسابقه مي‌دهيد و اگر بتوانيد آن را شكست دهيد، دوست‌تان باخبر خواهد شد.

 

ديگر قابليت اضافه شده به بازي، قابليت استفاده از كينكت است. با استفاده اختياري از كينكت مي‌توانيد به بررسي ماشين‌ها بپردازيد يعني مي‌توانيد دور و اطراف ماشين را نظاره كنيد، درها را باز كنيد و ببنديد، كاپوت و صندوق عقب را بررسي كنيد و داخل ماشين بنشينيد و نگاهي به داشبورد بيندازيد. البته استفاده از كينكت به همين موضوع محدود نمي‌شود و كارهاي ديگري هم در حين بازي مي‌توانيد به وسيله آن انجام دهيد. در كل فورزا 4 اتفاق خوبي است كه براحتي مي‌تواند تا دو سال ديگر طرفدارانش را سرگرم نگه دارد. مقايسه آن با گرن توريسمو را هم به خودتان واگذار مي‌كنم

سه شنبه 15 آذر 1390برچسب:, :: 22:39 ::  نويسنده : نیما تهی
 

 

 

سازنده : Insomniac Games

سبک بازی
: First-Person Shooter

ناشر
: Sony Computer Entertainment

زمان انتشار بازی
:
تاریخ انتشار (شمسی) : ۱۵ شهریور ۱۳۹۰
تاریخ انتشار (میلادی) : 06 Sep 2011
سری بازی‌های Resistance از همان ابتدای عرضه Playstation 3 با نام این کنسول گره خورده‌اند و جایگاه مهمی در بین بازی‌های اختصاصی این کنسول دارند چرا که در اوایل عرضه PS3 عنوان Resistance: FoM از معدود بازی‌های رده بالای این کنسول بود. قسمت دوم این سری نیز در سال 2008 به بازار عرضه شد که از بسیاری جهات با نسخه قبلی تفاوت داشت و منجر به نارضایتی تعداد بسیاری از طرفداران بازی شد. اما نسخه سوم با بکارگیری نقاط قوت هر دو نسخه قبلی به ایده‌های یکی شوتر ناب بسیار نزدیک شده است.

Resistance 3 برخلاف گذشته دیگر یک شوتر نظامی نیست بلکه بر تجربه انفرادی اشخاصی تمرکز دارد که چه از نظر تعداد و چه تسلیحات امیدی دربرابر Chimera ندارند و فقط برای حفظ جانشان مبارزه می‌کنند. شخصیت اصلی بازی Joseph Capelli است که به همراه همسر و فرزند خردسالش در بین دسته دیگری از افراد بازمانده از حملات Chimera ، مخفیانه به زندگی خود ادامه می‌دهند. تا اینکه سر و کله دکتر معروف، Malikov پیدا می‌شود و خبر از نقشه نهایی Chimera برای نابودی انسان‌ها و تبدیل زمین به سیاره منجمد شده مانند سیاره اصلی Chimera می‌دهد و اصرار می‌کند که برای توقف نقشه Chimera به کمک Joe نیاز دارد. Joe که تمایلی برای ترک خانواده‌اش ندارد با اصرار همسرش و برای اهدای شانس زندگی بیشتر به فرزندش، با Malikov راهی New York می‌شود. لحظه جدا شدن Joe از همسر و فرزندش یکی از معدود نقاط عطف داستانی R3 است که احساس پدرانه وی را نشان می‌دهد. در واقع داستان بازی برای یک fps چیز بسیار معمولی است که نمونه‌هایش را قبلا چندین بار دیده‌ایم اما با این حال در بین مسیر New York اتفاقات جالب و غیر منتظره‌ای برای شخصیت‌ها رخ می‌دهد که تاحدودی داستان را جذاب‌تر جلوه می‌دهد.


 
photo

 
همانطور که اشاره کردم R3 بیشتر بر روی تجربه انفرادی تاکید دارد و در اکثر موارد شما به تنهایی داستان بازی را ادامه می‌دهید و دیگر مانند نسخه‌های قبلی یاران زیاد و کمک‌های نظامی در اختیار ندارید، که همین نکته وجه تمایز گیم‌پلی این نسخه است. سازندگان قبل از عرضه بازی تاکید داشتند که هدفشان این است که بازیکنان کاملا حس درماندگی و تنهایی را در بازی درک کنند، که البته به خوبی از پس این کار برآمده‌اند. نکته دیگری که در گیم‌پلی R3 توجه را به خود جلب می‌کند کلاسیک بودن بازی است، شما در این بازی اثری از health خودکار نمی‌بینید و همانند نسخه اول برای پر کردن health خود باید از health pack هایی که در دور اطرفتان پراکنده شده‌اند استفاده کنید و همینطور تمام سلاح‌هایی که در بازی دریافت می‌کنید در هر مقطعی از بازی قابل استفاده هستند و اینگونه نیست که فقط قابلیت حمل یک یا دو سلاح را داشته باشید. صحبت از سلاح شد، شرکت Insomniac همیشه در خلق اسلحه‌های نوآورانه و عجیب تبحر داشته و در R3 نیز بار دیگر خلاقیت خود را نشان داده است. در کنار سلاح‌های کلاسیک سری Resistance مانند Auger و Bullseye چند اسلحه جدید نیز به بازی اضافه شدند از جمله Mutator که باعث مسموم شدن و استفراغ دشمنان می‌شود یا Cryogun که دشمنان را در جای خود فریز می‌کند. خوشبختانه بر خلاف نسخه قبلی که شلیک کردن با سلاح‌ها همانند شلیک با تفنگ آب پاش بود در این نسخه شلیک کردن را کاملا حس می‌کنید و از لت و پار کردن Chimera لذت کافی را خواهید برد. ضمن اینکه سلاح‌ها در R3 قابل level up کردن هستند و با استفاده هرچه بیشتر، اسلحه مورد نظر تا 3 مرحله level up خواهد شد که قابلیت‌های جدیدی را به ارمغان می‌آورد. همین نکته عمق بیشتر به گیم‌پلی بازی می‌بخشد و باعث توازن استفاده از سلاح‌ها می‌شود.

 
photo

 
حفظ تنوع گیم‌پلی در بازی یک امر حیاتی است که بسیاری از بازی‌های امروزی از انجام آن عاجز هستند اما خوشبختانه R3 جزو این دسته از بازی‌ها نیست. به جرات می‌توان گفت گیم‌پلی در R3 به هیچ وجه خسته کننده نمی‌شود و تن بازی کاهش نمیابد. Incomniac با بهره گیری ازBoss fight های متنوع و مراحلی مانند قایق‌رانی و قطار و ... در "جای مناسب" به خوبی توانسته است هیجان و تنوع گیم‌پلی را حفظ کنند. به خصوص اینکه طراحی مراحل و دشمنان به گونه‌ای است که در هر منطقه باید از سلاح و استراتژی متناسب با آن بهره ببرید.

برای بخش داستانی R3 حالت coop دو نفره به صورت انلاین یا split screen نیز وجود دارد. در این بخش شخصی به نام John کاراکتر اصلی را همراهی می‌کنند و حتی بخشی از صداگذاری بازی نیز متناسب با بخش coop تغییر می‌کند برای مثال در ابتدای بازی بقیه کاراکترها، شخصیت John را نیز مورد خطاب قرار می‌دهند که خود جای تقدیر دارد. اما در همین بخش چندین باگ آزار دهنده نیز وجود دارند که گاهی اوقات از پیشروی بازی جلوگیری می‌کند و مجبور هستید بازی راRestart کنید. نکته آزاردهنده دیگر این است که بازی در منو استارت گزینه Restart ندارد و باید کاملا از بازی خارج شوید و دوباره مرحله مورد نظر را لود کنید، این مورد به خودی خود یکی از ناشیانه‌ترین حرکات سازنده بازی است.

 
photo

 
بخش چندنفره همواره نقطه قوت و عضو جدانشدنی سری Resistance بوده و هست، پس نمی‌توان سرسری از آن گذشت. برخلاف R2 که در بخش چندنفره تا 60 نفر در یک مپ را پشتیبانی می‌کرد، سازندگان در این نسخه تصمیم گرفتند تا تجربه مولتی‌پلیر متمرکزتری را ارائه دهند به همین دلیل تعداد بازیکنان را تا 16 نفر کاهش داده‌اند که بسیار کمتر از نسخه قبلی است اما لذت بخش چندنفره به کم یا زیاد بودن تعداد بازیکنان نیست. از لحاظ مدهای مولتی‌پلیر بازی تا حدودی شبیه به Killzone 3 کارشده، به غیر 3 مد معمول Deathmatch, Team Deathmatch و Capture the Flagچند مد دیگر نیز به نام‌های Breach, War Game, Chain Reaction نیز در بخش چندنفره وجود دارند. مد Breach از دو تیم مدافع و مهاجم تشکیل می‌شود که در آن تیم مهاجم باید راکتور تیم مقابل را از بین ببرد، در مد Chain Reaction نیز دو تیم باید برای کنترل مناطق مختلف در سطح نقشه تلاش کنند تا در نهایت به بازشدن یا بسته شدن wormhole ها بیانجامد. هجوم Perkها و Killstreakها به این بازی نیز سرایت کرده که البته در اینجا Perk با نام Ability شناخته می‌شوند و در هر loadout دو Ability وجود دارند که با زدن دکمه‌های جهت چپ و راست فعال می‌شوند و قابلیت‌های مانند رادار، shield و... به بازیکن ارائه می‌دهند. Killstreak های متنوعی نیز در بازی تعبیه شده از جمله قابلیت نامریی شدن، سپر محافظ و غیره. سلاح‌ها نیز همانند بخش تک نفره قابلیت upgrade دارند و با level up کردن بازیکن، load out بیشتری آزاد می‌شوند که هر کدام سلاح و Ability مخصوص به خود دارند. با در نظر گیری تمام این موارد بخش چندنفره R3 مثل معمول نقطه قوت بازی محسوب می‌شود و با مپ‌های متنوع ساعت‌ها بازیکن را درگیر خود می‌سازد و به ارزش بازی می‌افزاید.

 
photo

 
همانطور که می‌دانید سری Resistance به خاطر گرافیک پر زرق و برق و چشمگیر معروف نشده است اما در هر حال این سری همیشه گرافیک قابل قبولی داشته، با توجه به زمان نسبتا زیادی که تیم سازنده R3 برای پولیش کردن بازی در اختیار داشت انتظار می‌رفت تا R3 نیز گرافیک چشم نوازی ارائه دهد که البته تا حدودی نیز موفق بود اما در گوشه و کنار مشکلاتی به چشم می‌خورد. از جمله این مشکلات یکدست نبودن گرافیک در طول بازی است به طوری برخی مراحل گرافیک بسیار زیبایی ارائه می‌دهند اما در برخی مراحل کیفت texture ها و جزییات به خوبی دیگر مراحل نیست. این عدم یکنواختی در حالت‌های چهره کاراکترها نیز به چشم می‌خورد. اشکالات دیگر گرافیک در رزولوشن و AA به چشم میخورد، متاسفانه رزولوشن بازی به نظر sub-HD می‌رسد و خبری از AA هم نیست، این مساله در بعضی مراحل بیشتر خود را نشان می‌دهد و دندانه‌های زیادی قابل مشاهده هستند. با همه این اوصاف تیم هنری بازی کار فوق العاده‌ای انجام داده‌اند و مراحل زیبایی را طراحی کرده‌اند که مشکلات گرافیکی را تا حد زیادی می‌پوشاند، ضمن اینکه افکت blur در بازی به بهترین نحو ممکن پیاده سازی شده و به هرچه طبیعی‌تر شدن محیط اطراف کمک می‌کند. در مجموع Resistance 3 گرافیک قابل قبولی را ارائه می‌دهد ولی نباید انتظار Killzone یا Uncharted دیگری از این بازی داشته باشید. جا دارد در اینجا اشاره‌ای هم به صداگذاری شخصیت‌ها بکنیم که انقدر خوب انجام شده‌است که شما را حیرت زده می‌کند.

به طور خلاصه Resistance 3 گیم‌پلی جذاب و متنوعی را ارائه می‌دهد که با یکبار تمام کردن آن مطمئنا سیر نخواهید شد و دوباره به سمت آن باز خواهد گشت. با وجود بخش coop و مولتی‌پلیر قوی این بازی ارزش ساعت‌ها بازی کردن و گرفتن وقت گران‌بهای شما را دارد.

سه شنبه 15 آذر 1390برچسب:, :: 22:21 ::  نويسنده : نیما تهی


 

سبک: Action/Flight
سازنده:
 Project Aces
ناشر:
 Namco Bandai Games America

تـاریخ انتشـــار :
تاریخ انتشار آمریکا 2011/10/11

تاریخ انتشار ایران سه شنبه 19 مهر 1390


داستان

یک داستان نظامی، برای اینکه هیجان انگیز و تقریباً نزدیک به واقعیت از کار دربیاید، نیاز به متخصصی در امور نظامی دارد تا با مشاوره هایش، داستان بازی را بهتر و زیباتر کند. در سری H.A.W.X تام کلنسی (Tom Clancy) به خوبی این کار را انجام داد و از نظر داستانی، این سری از بازی ها با روند خوبی مواجه شدند. حال Namco برای اینکه در Assault Horizon داستان خوبی را پیش روی بازیکنان قرار دهد از آقای جیم دفلیس (Jim DeFelice) استفاده کرد. یک نویسنده مشهور که داستان های پر فروشی در زمینه های نظامی و جاسوسی و مقالات زیادی در نشریه New York Times در همین زمینه منتشر کرده و از این نظر یک فرد بسیار خلاق به حساب می آید. برای اولین بار در این سری از بازی ها و کلاً بازی های سبک پرواز، بازیکنان کنترل خلبانی را بدست می گیرند که می توانند او را خارج از کابین خلبان هم کنترل کنند و کمی با زندگی شخصی و خصوصیات او آشنا شوند! نکته مهمی که باعث شده بازیکنان با خلبان بازی ارتباط بیشتری برقرار کنند.

Assault Horizon شما را در نقش سرهنگ ویلیام بیشاپ (William Bishop) قرار می دهد که رهبر گروه پروازی به نام Warwolf است. او و گروهش در بازی به تیم 108th Task Force مشهور هستند که یکی از بهترین و بزرگترین گروه های پرواز سازمان ملل به حساب می آیند. بازی در سال 2015 رخ می دهد و NATO و روسیه برای از بین بردن یک گروه نظامی آفریقایی به نام SRN، نیروهایشان را به شرق آفریقا می فرستند. نکته جالب اینجاست که این گروه توسط یک خلافکار روسی به نام بلاتونی (Blatoni) به وجود آمده است. گروه 108th Task Force در عملیات های مختلفی که انجام می دهند، متوجه می شوند که گروه SRN دارای سلاحی به نام Trinity است که قدرت یک بمب هسته ای را دارد.

در ادامه بازی نیز گروه 108 و بیشاپ با یکی دیگر از نظامیان گروه SRN که آندری مارکو (Andrei Markov) نام دارد، روبرو می شوند که یک خلبان فوق العاده است و کارهای او مشکل جدیدی را برای بیشاپ و گروهش به وجود می آورد. روند کلی بازی روی مارکو و گروه SRN است و بازیکنان با بیشاپ مأموریت های مختلفی را برای از بین بردن این گروه انجام می دهند. موضوع جالب اینجاست که بازیکنان واقعاً بازی را از دید بیشاپ دنبال می کنند و در اکثر لحظات بازی در نقش او قرار می گیرند. در برخی قسمت ها هم باید خود او را در پایگاه های نظامی کنترل کنید. نحوه صحنه پردازی ها و کارگردانی خوب بازی از همان صحنه های ابتدایی بازیکنان را مجذوب خودشان می کنند. بازی به شکلی طوفانی شروع می شود و پس از نمایش صحنه هایی فوق العاده تازه متوجه می شوید که در یکی از کابوس های بیشاپ بوده اید. وجود چنین مسائلی باعث شده که بازیکنان ارتباط بیشتری با شخصیت اصلی بازی برقرار کنند و خودشان را به خوبی در نقش او احساس کنند.

گرافیک

Assault Horizon از گرافیک خوبی برخوردار است. طراحی هواپیماها بسیار خوب است و برای این کار از چند ضلعی های (Polygon) زیادی استفاده شده تا آن ها بسیار زیبا به نظر برسند. طراحی داخل کابین هواپیما و جزئیات آن نیز در سطح بسیار خوبی قرار دارد. حس قرار داشتن در آسمان با گرافیک زیبا و ابرهای حجم دار، به خوبی به بازیکنان انتقال پیدا می کند. زمانی که از ارتفاعات به مواضع زمینی نگاه کنید، کیفیت خوبی را از محیط های زمینی مشاهده می کنید، اما زمانی که به آن ها نزدیک می شوید، کیفیت خود را از دست می دهند و دیگر آن زیبایی اولیه را ندارند. این موضوع بیشتر در مراحلی که با هلیکوپتر بازی می کنید، مشخص می شود.

محیط های بازی بسیار خالی به نظر می رسند و طراحی ساختمان ها و محیط های شهری چندان جالب نیست. اگر این موضوع در زمانی که تنها کنترل هواپیماها را به دست داشتید، دیده می شد، چندان مشکلی به وجود نمی آورد، چون در آن قسمت ها سرعت آنقدر زیاد است که محیط ها به خوبی دیده نمی شوند و در کل اهمیتی هم ندارد که کیفیت آن ها چندان بالا باشد. اما زمانی که با هلیکوپتر بازی را دنبال می کنید، موضوع فرق می کند. زاویه دوربین به زمین نزدیک می شود و نبردها کاملاً زمینی می شوند و اینجاست که بازیکنان با مناظر چندان زیبایی مواجه نمی شوند. سازندگان روی این موضوع توجه خاصی نکرده اند و این قسمت یکی از مشکلات بازی به حساب می آید.

از دیگر قسمت های جالب توجه بازی، جلوه های ویژه فوق العاه سینمایی آن است. انفجارهای بسیار خوب و تخریب پذیری های قابل قبول از نقاط قوت این عنوان به حساب می آیند. صحنه هایی که شاهد متلاشی شدن هواپیماها هستید، بسیار نفس گیر هستند و استودیوی Project Aces هواپیماهای منفجر شده را عالی طراحی کرده اند. تکه های هواپیماها به خوبی در هوا پخش می شوند و حتی خاکسترها و ذرات ریز آن ها روی شیشه کابین خلبان نیز پخش می شوند. وجود چنین قسمت هایی، نه تنها بازی را بسیار زیبا کرده، بلکه حالت سینمایی بازی را چند برابر کرده است.

از دیگر قسمت های جالب بازی این است که در این عنوان تنها در هوا حضور نخواهید داشت و برای مدتی کوتاه هم که شده در مراکز نظامی مختلف حضور پیدا می کنید و با شخصیت های دیگر بازی روبرو می شوید. شخصیت های بازی در سطح نسبتاً معقولی طراحی شده اند و بازیکنان با نمایش خوبی در این قسمت مواجه هستند. البته باید به این موضوع هم اشاره کرده که انیمیشن های آن ها چندان روان نیست و مشکلاتی هم در حرکات آن ها دیده می شود، اما به طور کلی می توان به این موضوع اشاره کرد که بازی قسمت های جدیدی از نظر گرافیک را در خودش جای داده که در هیچ عنوان پروازی دیده نشده بودند و این ریسک سازندگان جای تقدیر دارد. همین قسمت ها باعث شده که بازی دارای نوآوری و جذابیت خاصی باشد.

موسیقی/صداگذاری

موسیقی بازی بسیار جذاب است و در زمان مبارزه ها هیجان را چند برابر کرده است. موسیقی ها زمانی که با گیم پلی بازی ترکیب می شوند، روند بسیار خوبی را در بازی به وجود می آورند. استفاده از موسیقی هایی با ریتم های تند باعث زیبایی این قسمت شده است. افکت های صوتی، مانند صدای انفجارها و... نیز بسیار عالی از کار درآمده و هیجان لازم را به بازی منتقل می کنند. صداگذاری روی شخصیت های بازی نیز در سطح خوبی قرار دارد. دیالوگ هایی که برای بازی انتخاب شده اند نیز از قسمت های جالب توجه بازی هستند. به دلیل اینکه بازی به خصوصیات شخصیت های بازی می پردازد، دیالوگ ها نیز تنها برای به پایان رساندن مأموریت ها نیستند و اطلاعات خوبی از شخصیت های بازی به بازیکنان می دهند. البته مشکل این قسمت، عدم هماهنگی دقیق دیالوگ ها با حرکات دهان شخصیت های بازی است.

گیم پلی

بازی از گیم پلی بسیار هیجان انگیز و فوق العاده نفس گیری برخوردار است. یکی از قسمت های جدید بازی حالت Dogfight است که به نظر من یکی از جذاب ترین قسمت های بازی است و آن را از روند کلیشه ای سبک پرواز خارج کرده است. تا کنون در این سبک از بازی ها باید دشمن را دنبال می کردید و در زمان مناسب موشک ها را برای نابودی هدف، شلیک می کردید، اما در حالت Dogfight بازیکنان در فاصله ای بسیار نزدیک به هدف قرار می گیرند و در حالتی تعقیب و گریز مانند، باید هدف را از بین ببرید. در این حالت، بازی به شدت حالتی سینمایی به خود می گیرد و دوربین نیز در ایجاد این حس تأثیر زیادی داشته است.

عبور از میان ساختمان ها، پل ها و قسمت های مختلف که ممکن است به آن ها برخورد کنید، هیجان این بخش را چند برابر کرده است. در این قسمت ها باید از مهارت لایی کشیدن خوبی برخوردار باشید تا با موانع برخورد نکنید. زمانی که موفق می شوید هواپیمای دشمن را از بین ببرید، دوربین بازی، صحنه از بین رفتن آن هواپیما را به نمایش درمی آورد که بسیار عالی از کار درآمده است. یکی دیگر از قسمت های جالب بازی، این است که در برخی از قسمت ها که هواپیمای شما دچار صدمات زیادی شده، خلبان این امکان را پیدا می کند که از هواپیما Eject کند. در همان صحنه های ابتدایی بازی این صحنه ها را مشاهده خواهید کرد.

حتی در طول بازی شاهد این اتفاق برای دیگر هواپیما نیز خواهید بود. بازی در قسمت هایی که بازیکنان کنترل هواپیماهای جنگی را بدست دارند، بسیار عالی و هیجان انگیز است، اما زمانی که هلیکوپترها را کنترل می کنند، روند هیجان انگیز بازی با افت مواجه می شود. کنترل هلیکوپترها در ابتدا بسیار راحت به نظر می رسد، اما زمانی که وارد مبارزه ها می شوید با مشکلاتی روبرو می شوید. برای کنترل هلیکوپترها به دکمه های بیشتری نیاز است و روند بازی در این قسمت هم به شکلی است که باید هر چه سریعتر دشمنان را از بین ببرید و ثابت ماندن در آسمان باعث می شود که سریع از بین بروید. کنترل دوربین و ایجاد زاویه درست کمی در بازی دردسر درست می کند. تنوع مراحل بازی بسیار خوب است و بازیکنان با قسمت های مختلفی در طول بازی برخورد می کنند. مراحل مخفی-کاری که با هواپیماهای جاسوسی و بمب افکن صورت می گیرد نیز از قسمت های جالب توجه بازی است. تنوع هواپیماهای طراحی شده برای بازی بسیار بالا است و بازیکنان با هواپیماهای مختلفی روبرو می شوند که هدایت آن ها بسیار هیجان انگیز خواهد بود.

نتیجه گیری

بازی Ace Combat: Assault Horizon دارای نوآوری های زیادی در گیم پلی و داستان سرایی سبک پرواز است و شاید بیشتر نقدهایی که تا کنون به آن شده، بابت همین نوآوری ها و ریسک هایی باشد که سازندگان در این بازی به کار برده اند، اما در کل نباید از گیم پلی و داستان بسیار خوب بازی عبور کرد. قسمت هایی که از نقاط قوت این عنوان به حساب می آیند و روند بازی را دوست داشتنی کرده اند.

به یادم دارم زمانی که برای اولین بار با سری Ace Combat آشنا شدم، به طرز باور نکردنی ای به سبک پرواز در بازی های کامپیوتری علاقه مند شدم. کنترل هواپیماهای جنگی ای که تا آن زمان تنها عکس یا مدل های آن ها را دیده بودم، باعث شده بود که همیشه آرزوی کنترل این هیولاهای پرنده را در سر داشته باشم. سری بازی های Ace Combat این کار را برای من انجام داد و من بی نهایت از آن ها لذت بردم. حتی در این نسل از کنسول های بازی که این سری چندان موفق ظاهر نشدند هم نسخه ششم آن را بارها بازی کردم و بعداً هم با تمام کمی و کاستی ها سری H.A.W.X را تجربه کردم. درست است که H.A.W.X عنوانی هیجان انگیزی بود، اما هیچ گاه جای سری Ace Combat  را نگرفت و من همچنان منتظر یک نسخه جدید از این عنوان محبوب بودم. حال پس از چند سال که از AC خبری نبود، کمپانی Namco Bandai با توپ پر نسخه جدید سری بازی های Ace Combat را راهی بازار کرده تا طرفداران این عنوان قدیمی، دوباره لذت پرواز را با Assault Horizon تجربه کنند.

سه شنبه 15 آذر 1390برچسب:, :: 22:21 ::  نويسنده : نیما تهی

دقيقا 10 سال پيش در چنين روزي، بازي منتشر شد كه صورت جديدي از سبك شوتر اول شخص نمايش داد. بازي كه استانداردي در سبك خود براي كنسول ها تعريف كرد. برخي از اين استانداردها به قدري بزرگ بودند كه حتي به سبك هاي ديگر هم كشيده شدند. اما چيزي كه اين بازي را تبديل به محبوبترين و مهمترين بازي مايكروسافت كرد فقط اينها نبود. Bungie با ساخت هيلو، مايكروسافت را از شكست قطعي نجات داد و Xbox را صاحب لانچ تايتلي كرد كه هنوز هم بزرگترين بازي لانچ تاريخ كنسول هاي بازي به شمار مي رود. اكنون كه 10 سال از آن روز مي گذرد و ديگر بانجي با مايكروسافت نيست، استوديو 343Industries (استوديو جديد و مخصوص مايكروسافت براي فرنچايز هيلو) به مناسبت 10 سالگي هيلو، نسخه اي بازسازي شده از آن بازي را روانه بازار كرده است. اين فرصت خوبي است تا ببينيم بازي كه 10 سال پيش انقلابي در سبك خود ايجاد كرده، اكنون و با وجود اين همه شوترهاي گوناگون، چگونه ظاهر مي شود.

photo

 
داستان
 با وجود اينكه اولين هيلو است، اما داستان آن دقيقا بعد از Reach شروع مي شود (احتمالا مي دانيد كه Reach يك Prequel بود). پس اگر از سري هيلو فقط Reach را بازي كرديد Combat Evolved مي تواند از لحاظ داستاني نيز بازي جالبي براي شما باشد. دقيقا بعد از اينكه Noble Team با فداكاري هاي خود كورتانا را به Pillar of Autumn (سفينه اي كه مسترچيف در آن قرار دارد) مي رسانند، داستان بازي شروع مي شود. Pillar of Autumn (كه تازه از ريچ فرار كرده) به سمت بنايي حلقه اي شكل در فضا به نام Halo نزديك مي شود و به آن سقوط مي كند. در ابتدا بازيكن هيچ اطلاعي از اين بناي عظيم و عجيب ندارد و كم كم در طول بازي به رازهاي آن پي مي برد. اولين ماجراجويي مسترچيف واقعا درگير كننده است و در نهايت نيز بازي بسيار زيبا تمام شده و به پايان رساندن آن حس خوبي به بازيكن القا مي كند. داستان بازي با اينكه 10 سال پيش نوشته شده، اما هنوز هم براي سبك خود بسيار خوب روايت مي شود و از خيلي از شوترهاي حال حاضر نيز بهتر است. پس اگر به داستان هاي علمي-تخيلي علاقه داريد و Combat Evolved را بازي نكرديد، بهترين فرصت براي تجربه آن، اين نسخه بازسازي شده است.

 
گرافيك
كساني كه Combat Evolved را بازي كرده باشند از همان ابتدا از ارتقاي گرافيكي بيش از اندازه بازي شگفت زده خواهند شد. گرافيك بازي فقط به HD شدن رزولوشن خلاصه نشده و همه چيز (از مدل سازي كاراكترها، دشمنان، بافت ها، افكت ها، دورنما و ...) همگي يك نسل كامل ارتقا يافته اند. حتي برخي افكت ها مانند افكت نورپردازي از هيلوهاي قبلي نيز بهتر كار شده است! انيميشن ها نيز از اكثرا دوباره سازي شده و شاهد انيميشن هاي خشك 10 سال پيش نيستيم. استوديو روسي Saber Interacitve (كه وظيفه ارتقاي گرافيكي بازي را به عهده داشته) كار خود را به بهترين شكل ممكن انجام داده است. شايد به طور كلي گرافيك بازي در حد Halo: Reach نباشد و برخي از تكنيك هاي پيشرفته آن را نداشته باشد، اما كاملا براي اين نسل محسوب مي شود و هيچ كم و كسري از بازيهاي روز ندارد. به همين خاطر بازيكنان جديد نيز با بازي كردن آن مشكلي نخواهند داشت. جالبترين و معروف ترين نكته ي اين گرافيك آن است كه با زدن دكمه Back، گرافيك بازي در عرض 1 ثانيه به همان 10 سال پيش تغيير مي كند. اين قابليت براي طرفداران Combat Evolved يك قابليت جادويي است كه مي توانند با آن خاطرات خود را زنده كنند. اين ارتقا كه با دقت فوق العاده زيادي صورت گرفته، فقط هم براي زيبايي نبوده و در برخي مراحل كه طراحي و ظاهر راهروها بسيار شبيه به هم و سردرگم كننده هستند، به كمك بازيكن نيز مي آيند. مثلا مرحله Library كه ممكن است خيلي ها در آن گم شوند، فلش هايي روي زمين قرار گرفته كه مسير حركت شما را مشخص مي كنند و راهنما هستند. يا در مرحله 343 Guilty Spark چراغ هاي زيبايي در جنگل تاريك آن مرحله گنجانده شده و با دنبال كردن آنها مي توانيد در مرحله پيش برويد.
photo

 
گيم پلي

 
گيم پلي بازي كوچكترين تفاوتي با قبل نكرده است. موتور پايه (گيم پلي، فيزيك، هوش مصنوعي و ...) همان موتور 10 سال پيش است، و فقط يك موتور جديد، مخصوص گرافيك جديد است كه ظاهر بازي را مانند يك بازي اين نسلي مي كند. مراحل بازي معمولا بزرگ و باز هستند و شما هر طور كه مايليد مي توانيد با دشمنان مبارزه كنيد و محدوديتي از اين بابت نداريد. اسلحه هاي متنوع و منحصر به فرد بازي نيز مي توانند در اين مورد به شما كمك كنند. پيستول معروف و نمادين بازي (كه روي باكس شات هم ديده مي شود) برگشته و با دقت و قدرت بيش از اندازه خود مي تواند دشمنان را يكي يكي از صحنه روزگار محو كند (به شخصه نميتوانم اين پيستول را با هيچ اسلحه ديگري عوض كنم!). در هر محيطي كه وارد مي شويد دشمنان در محيط پراكنده شده اند و تقريبا هيچ چيز از پيش تعيين شده نيست. بر خلاف بازيهايي مانند CoD كه با محيط هاي خطي و صحنه هاي سينمايي زياد سعي مي كنند تا بازيكن را به وجد بياورند، خيلي جالب است كه هيلو به عنوان يك بازي 10 سال پيش هيچ صحنه اسكريپت شده اي ندارد و تك تك اتفاق ها و نبردهاي بازي توسط هوش مصنوعي، فيزيك و البته خود شما رقم مي خورد. هوش مصنوعي بازي (كه در زمان خود يك سر و گردن از بازيهاي ديگر جلوتر بود) هنوز هم خيلي خوب است و تقريبا هيچ وقت شما حركت اضافه يا باگي از دشمنان نميبينيد. Elite ها به خوبي از تيرهاي شما جاخالي مي دهند، در مقابل وسايل نقليه نمي ايستند تا شما آنها را له كنيد و بسيار هوشمند عمل مي كنند، Grunt ها در مواقع مناسب شليك كرده و نارنجك پرتاب مي كنند و اگر فرمانده جوخه آنها (كه معمولا يك Elite است) را بكشيد، ترسيده و به اطراف فرار مي كنند! يا Jackal ها با سپرهايشان به خوبي از خود دفاع مي كنند و راحت دم به تله نمي دهند. واقعا چنين هوش مصنوعي كه هنوز هم از بسياري بازيها بهتر است، براي يك عنوان 10 سال پيش حيرت انگيز است و فقط مي توان به تحسين Bungie پرداخت.

 
صدا و موزيك
اما 343 فقط به بالا بردن گرافيك راضي نشده و از لحاظ صدا نيز بازي ارتقا يافته است. صداي اسلحه ها به طور كامل از ابتدا ضبط شده اند و بعضي ازآنها حتي از هيلوهاي اين نسل نيز بهتر كار شده اند. به عنوان مثال، صداي مهيب راكت لانچر بسيار عالي و ترسناك كار شده يا صداي اسلحه هاي پلاسمايي كاوننت ها نيز بهتر و مدرن تر به گوش مي رسند. موسيقي هاي نمادين بازي نيز بازگشته اند و با ارتقاي كيفيت آنها هنوز هم جزو زيباترين موسيقي هاي صنعت بازي به شمار مي روند. 
علاوه بر اينها، اضافات ديگري نيز در بازي وجود دارد. مثلا حالت 3D يا استفاده از كينكت. قسمت كينكت بازي بيشتر حول فرمان هاي صوتي مي گذرد. مثلا با گفتن Throw grenade نارنجك پرتاب مي كنيد، يا با گفتن Remaster به گرافيك جديد و قديمي سوييچ مي كنيد. قابليت اختصاصي و جالبي كه براي كينكت طراحي شده، بخش Analyze Mode است. با گفتن Analyze در مقابل يك آيتم يا دشمن، وارد قسمتي شده كه مدل سه بعدي آن شيء به همراه اطلاعاتي درباره آن وجود دارد. مثلا مقابل يه Elite يا تانك مي توانيد وارد قسمت Analyze بشويد و در حين اين كه اطلاعاتي درباره تاريخچه و قابليت هاي آن مي خوانيد، با دست مدل سه بعدي آن را بچرخانيد. اين قابليت مي تواند براي طرفداران هيلو بسيار جالب باشد و البته افراد جديد را نيز با دنياي بازي بيشتر آشنا كند. متاسفانه اين قابليت انحصاري كينكت است و بدون كينكت نمي توان به آن دسترسي داشت. 
داستان بازي هيچ تغييري نكرده، اما 343 با گذاشتن برخي ترمينال ها در هر مرحله بازي، آن را گسترش داده است. براي كساني كه نمي دانند: ترمينال ها (كه از هيلو 3 معرفي شدند) برخي مكان ها در طي بازي هستند كه اطلاعاتي درباره داستان، تاريخچه يا حتي اشاراتي به آينده آن مي كنند. در هيلو 3 اين ترمينال ها به صورت نوشته و text بودند، اما در Anniversary سينماتيك هاي انيميشني هستند كه بسيار هم زيبا ساخته شده اند. در هر مرحله بازي يك ترمينال به صورت مخفيانه گنجانده شده كه بايد آن را پيدا كنيد. اين ترمينال ها همگي توسط ربات محافظ هيلو، يعني 343 Guilty Spark روايت مي شوند و اطلاعات جالبي درباره مسائل گفته نشده ي بازي، تاريخچه ي Flood و فوررانرها دارند. نكته ي جالب، اشاراتي هستند كه برخي از آنها به داستان هيلو 4 مي كنند و علي الخصوص براي طرفداران اين سري مي توانند فوق العاده هيجان انگيز باشند.
photo
نتيجه
 جشني باشكوه براي 10 سالگي فرنچايز هيلو است. بازسازي يكي از بهترين و نمادي ترين Campaign هاي تاريخ به زيباترين شكل ممكن، نشان دهنده ي اهميت بسيار زياد اين سري براي مايكروسافت است و البته 343 نيز با اين بازسازي ثابت كرد اين فرنچايز عظيم به دست افراد قابل اعتمادي سپرده شده است. Anniversary به عنوان يك بازي 40 دلاري اضافات زيادي دارد و واقعا ارزش اين 40 دلار را خصوصا براي طرفداران سرسخت هيلو دارد. با وجود اينكه شايد در برخي قسمت ها، طراحي مراحل خيلي با سليقه بازيكنان جديد و مدرن جور نباشد، Combat Evolved يك حس و حال خاصي دارد و به قول برخي طرفداران، داراي روح است. شما واقعا اين موضوع كه در يك دنياي بسيار عظيم هستيد و هيچ چيز از آن نمي دانيد، و هر لحظه ممكنه اتفاق ناگواري برايتان به وجود بيايد را حس مي كنيد. يك جور حس Survival horror گونه كه در برخي بازيهاي ترسناك ديده مي شود، در اين بازي هم وجود دارد كه فقط با بازي كردن مي توان آن را درك كرد. حسي كه ديگر در هيلوهاي بعدي ديده نشد و به همين خاطر است كه با وجود كلي پيشرفت و ارتقا در گيم پلي هيلوهاي بعدي، هنوز هم بر اساس نظر اكثر طرفداران، Combat Evolved بهترين نسخه سري هيلو است. Halo: Combat Evolved جزو معدود بازيهايي است كه حتي اگر همين الان هم آن را بازي كنيد، در ذهنتان ماندگار خواهد شد.
سه شنبه 15 آذر 1390برچسب:, :: 22:17 ::  نويسنده : نیما تهی
نقد و بررسی بازی Need For Speed The Run

Need for Speed: The Run عنوان جدید استودیو Black Box میباشد که به تازگی معرفی شده است. اولین نمایش رسمی آن نیز در E3 2011 بود که آتش طرفدارانش را دوباره شعله ور کرد. بر خلاف دیگر سری های NFS بازی Need for Speed Run توسط استودیویی ساخته میشود که عنوان NFS:Undercover را در سال 2007 ساخته بود. Black Box  تا به حال سری های زیادی از این بازی پرطرفدار را ساخته است. یکی از نقطه های قوت این استودیو استفاده از بخش داستانی نیز در بازی ها است. سران این استودیو میگویند که ما همه چیز را در این نسخه تغییر داده ایم. بازیکن دیگر یک عنوان شبیه سازی شده را که نقات ضعف زیادی را دارد نخواهد دید و با یک داستان کاملا جذاب و متفاوت روبرو میشود.

داستان بازی Need for Speed Run درباره مسابقات غیر قانونی در امریکا است که توسط رانندگان بسیار ماهر انجام میشود. شما نیز باید به جمع آن ها پیوسته و با برنده شدن در مسابقات پول جمع آوری کنید. همانند همیشه دشمنانی در مقابل شما قرار خواهند گرفت که باعث بروز مشکلاتی در این بازی اتومبیلرانی میشوند.
در این نسخه اگر یک ماشین را ازدست دهید دیگر نمیتوانید آن را داشته باشید مگر اینکه دوباره یک مدل از همان را پیدا کنید. روند گیم پلی بسیار پیشرفت کرده است و بازی NFS Run را به سبک دنیای باز (open-world) تبدیل کرده است. در NFS:Undercover بالگرد های پلیس از ارتفاع های بلند پرواز میکردند و بیشتر سعیشان تعقیب کردن ماشین شما بود اما حال هلیکوپتر ها از روی ارتفاع های کم حرکت میکنند و به جای اینکه مسیر حرکت شما را به اتومبیل های پلیس گزارش دهند سعی دارند خودشان ماشین را متوقف سازند!

Need for Speed: The Run

قسمتی از داستان بازی Need for Speed: The Run

شخصیت بازی با چند تن از رانندگان قهار قرار میگذارد که یک دوئل در یک شهر کوچک برگزار کنند. تمام مسابقه دهندگان با اتومبیل های حرفه ای خود می آیند. پس از چندی بازی شروع میشود و رانندگان موتور های ماشین خود را روشن میکنند. بازی پس از چند ثانیه از نمایش دمو شروع میشود و درگیری وحشتناک را میان چند اتومبیل نشان میدهد. در همین حین مامور پلیسی در خیابان های شهر پرسه میزند که با دیدن رانندگان صدای آژیر خود را راه می اندازد. او که نمیتواند به تنهایی از پس تمام آن ها بر بیاید با یک بیسیم درخواست نیروی کمکی میکند و پس از چندی یک دوئل کوچک را تبدیل به جنگ میکند. تمام ماشین ها پشت سر هم حرکت میکنند اما باید کوشید که یک راه انحرافی یافت تا از دست رقیبان و پلیس ها خلاص شد. با پیدا کردن مسیر میانبر شخصیت بازی از دست پلیس ها و دیگر رانندگان خلاص میشود. برخی رانندگان توسط پلیس متوقف و دستگیر میشوند. ممکن است که فقط چند راننده بتوانند خط پایان را ببینند. همچنین باید دانست که شخصیت اصلی هم ممکن است که جزء افراد دستگیر شده باشد. پس از چندی رانندگان در مسیر های فرعی قرار گرفته و هر کدام به یک مسیر میروند. البته برخی از آن ها از شانس خوب بهره مند نمیشوند و مسیر را گم میکنند. دقایقی بعد شما خود را میبینید که فقط با یکی از رقیبان مشغول مسابقه هستید اما اصلا نباید تسلیم شوید. ناگهان چند اتومبیل پلیس جلوی مسیر شما را میبندند و شما را متوقف میکنند. اما پس از مدتی متوجه میشوید مسیر هایی وجود دارد که شما را از دستگیر شدن خلاص میکنند. اصلا نباید ریسک کرد. شخصیت اصلی بازی با پنهان کاری از ماشین پیاده شده و به سمت پله های انحرافی یک آپارتمان میرود. او با رفتن بر روی پشت بام سعی دارد که از دست پلیس فرار کند. مشکلی جدی تر گریبانگیر او میشود و هلیکوپتر پلیس موفق به یافتن او شده و محل او را به افسران پلیس گزارش میدهد. شخصیت اصلی پس از مدتی از یک ساختمان که تقریبا 200 متر از آپارتمان قبلی دورتر است به پایین آمده و پا به فرار میگزارد. یک ماشین پلیس سد راه او میشود. پس از چند دقیقه یک درگیری تن به تن بین مامور پلیس و شما رخ میدهد و شخصیت بازی موفق به فرار از آن منطقه میشود.

نمایی از بازی nfs the run

اوج خلاقیت

Need for Speed: The Run یک عنوان شبیه سازی شده نیست که دارای محیط های معمولی مسابقه باشد. محیط های بازی از همه جهت باز هستند و بازیکن قابلیت انجام مسابقه به طور دلخواه را دارد. او میتواند از هر مسیری برود. روند گیم پلی در جاده های شباهت زیادی به بازی Burnout Paradise: The Ultimate Box دارد. بازیکن ممکن است با وارد شدن به مسیر های نادرست جاده ی اصلی بازی را گم کند و وارد محیط های شهر بشود. هلیکوپتر های پلیس دارای هوش مصنوعی بسیار قوی هستند. آن ها میتوانند به اتومبیل های بازیکنان نزدیک شده و با تیر اندازی رانندگان را متوقف کنند. سیستم های درگیری نیز در بازی وجود دارد که در حین فرار کردن نمایش داده میشوند. بازیکن در برخی مواقع مجبور به درگیر شدن با ماموران پلیس میشود و برای اینکه جانش را نجات دهد میتواند افسر های پلیس را مجروح کند. اینبار بازی خیلی بیشتر از قبل خونین شده است. هر بار که به اتومبیل های رقیبان یا بازیکن ضربه وارد میشود میزان دوام ماشین پایین می آید و پس از چند دقیقه خراب می شود. بازیکن امکانات بیشتری برای رقابت خواهد داشت. امکانات اتومبیل های بازی Need for Speed Run به روز شده اند و همچنین تعدادی از ماشین هایی که در نسخه های قبلی وجود نداشتند وارد این نسخه شده اند.
برخی مواقع بازیکن مجبور به برخورد با اتومبیل های رقیبان میشود و ممکن است که ماشین آن ها را منحرف کند و همچنین امکان واژگون شدن اتومبیل خودش هم وجود دارد. با زدن ماشین به ساختمان ها ممکن است شخصیت بازی زخمی شود و دچار مشکل بشود. سیستم درگیری با اتومبیل های رقیبان بیشترین تاثیر را نیز بر روی گیم پلی بازی دارد.

نمایی از بازی nfs the run

رقابتهای گسترده باعث تغییر یافتن مسابقات شده اند. در بازی NFS:Hot Pursuit روند بازی به گونه ای بود که تمام ماشین های مسابقه ای هم سطح هم بودند و با هم مسابقه میدادند. اما در این نسخه هیچ کدام از اتومبیل ها هم پایه یکدیگر نیستند. هر شرکت کننده ای دارای یک نوع ماشین است و سرعت های هیچ کدام از آن ها باهم یکسان نیست.
بازی بیشتر از صحنه های سینمایی سرچشمه میگیرد. موتور گرافیکی بازی Need for Speed Run نیز Frostbite 2 است که بسیار قدرتمند میباشد.

موتور گرافیکی frostbite 2

ایالت های امریکا بسیار طبیعی طراحی شده اند. همچنین محیط های شهر ها و خیابانها نیز از صحنه های سینمایی سرچشمه گرفته اند. دوربین های بازی نیر از سیستم های بسیار قوی ساخته شده اند. بیش از چندین نوع زاویه برای نمای دوربین بازیکن وجود دارد که به انتخاب خود شخصیت میتوان آن ها را تغییر داد. از صحبت های انجام شده در نمایشگاه E3 2011 معلوم است که اینبار Black Box میخواهد یک عنوان کاملا سینمایی را به عرضه در آورد.

نمایی از بخش Multiplayer بازی NFS The Run
نمایی از بخش Multiplayer بازی NFS The Run

این بازی در سبک خود رقیبان زیادی را دارد. ساختن سبک شبیه سازی تاثییرات منفی بر روی سری بازی های جنون سرعت میگذارد. بیشتر طرفداران این بازی به دنبال هیجان های گسترده تر هستند و میخواهند که بازی در یک دنیای آزاد و خشن اتفاق بیفتد. حال باید منتظر تریلر ها و خبر هایی جدیدتر از بازی Need for Speed: The Run بود

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها
  • در این شهر...
  • پری دانلود
  • کیت اگزوز
  • زنون قوی
  • چراغ لیزری دوچرخه

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بگو هستی2 و آدرس begoohasti2.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 5
بازدید ماه : 99
بازدید کل : 53514
تعداد مطالب : 50
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


<-PollName->

<-PollItems->

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 5
بازدید ماه : 99
بازدید کل : 53514
تعداد مطالب : 50
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1

خبرنامه وبلاگ:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید